در خصوص گرمى مزاج کودک و جوان، «۲» اختلاف نظر وجود دارد:
میگویند: گرمى مزاج کودک شدیدتر است، لذا رشد و نمو بیشتر و افعال طبیعى ایشان از قبیل، اشتها و گوارش بیشتر و دایمی تر میباشد.
دیگر این که حرارت غریزى گرفته شده از نطفه در صبیان، متراکم تر و تازه تر است. «۳»
گرمى غریزى در مزاج جوانان به مراتب قویتر می باشد، زیرا خون ایشان، بیشتر و با قوامتر است، لذا بیشتر و شدیدتر دچار خون دماغ میگردند، و دلیل دیگر بر آن، تمایل زیاد مزاج آنان به صفراویت است (و لذا مزاج گرم ترى دارند) و حال این که مزاج صبیان به بلغم گرایش بیشترى دارد؛ و دیگر این که جوانان حرکات بدنى قوى ترى از خود بروز میدهند و حرکت از گرمى ناشى می باشد؛ و دلیل دیگر، قدرت گوارش و هضم جوانان است و این نیز از گرمى مزاج آنان حکایت مینماید؛ اما اشتها (عدم اشتها در جوانان) لازمه گرمى مزاج نیست، بلکه اشتها از سردى
______________________________
(۱) تعبیر ابن سینا درباره مزاج صبیان «کالمعتدل» است، یعنى مانند معتدل، زیرا در واقع گرم مزاج هستند، و درباره ترى نیز میگوید: کالزاید، مانند زاید بر اعتدال، تا با تعبیر در گرمى هم آهنگ باشد.
(۲) به سن تا سى سالگى حداثت اطلاق شد که بخشى از آن سن صبا بود و در اینجا صبیان به همه سن حداثت اطلاق گردیده. لفظ شاب «جوان» یعنى سن متوقفین از رشد که بین سى تا چهل سالگى مىباشد.
(۳) متراکمتر، یعنى گرمى اولیه ناشى از نطفه با تحلیلها و استفراغهاى عارض بر بدن از یکدیگر جدا نشده، و تراکم خود را نگه داشته است، لذا از شدت زیادى برخوردار مىباشد و تازه تر، یعنى به تولد وى نزدیکتر است.
مزاج ناشى میگردد، و لذا بیمارى شهوت کلبى «۱» در بیشتر موارد از سردى مزاج (معده) به وجود می آید.
دلیل بهره مندى جوانان از گوارش نیرومند، این است که آنان به اندازه صبیان به تهوع، قى و تُخَمه (ثقل و فساد معده) مبتلا نمیگردند، ولى صبیان به دلیل بدى گوارش به این عوارض دچار میشوند.
دلیل گرایش مزاج جوانان به صفراء این است که بیماریهاى جوانان همه «۲» از نوع گرم است؛ مانند: تب غِب، و قى آنان صفراوى می باشد، ولى بیشتر بیماریهاى صبیانتر و سرد است، و تبهاى آنان از نوع بلغمى مىباشد، و بیشترین چیزى که با قى از دهان آنان بیرون ریخته مىشود، بلغم است.
اما رشد صبیان (که از دلایل گرمى مزاج آنان شمرده شد) در حقیقت از قوت گرمى مزاج آنان نیست، بلکه از رطوبت بسیار آنان می باشد و نیز اشتهاى زیاد ایشان بر کمبود گرمى دلالت میکند، این بود دیدگاه دو گروه از طبیبان و دلایل آنان.
نظریه جالینوس در این باره
جالینوس با رد هر دو گروه، معتقد است که گرمى مزاج صبیان و جوانان در اصل «۳» برابر است، لیکن گرمى مزاج صبیان از حیث مقدار بیشتر و از حیث کیفیت، یعنى شدت و قوت،
______________________________
(۱) بیمارى اشتهاى سگانه،- اشتهاى کاذب. به بیمارى اطلاق مىشود که معده احساس گرسنگى مىکند، ولى بدن نیاز به غذا، ندارد.
(۲) در بعضى از نسخه هاى قانون (جلّها) دارد؛ یعنى: اکثر بیمارىهاى جوانان، نه (کلّها) همه و این نسخه (اکثر) به نظر درستتر است.
(۳) مقصود از حرارت در اصل، چنان که شارحان قانون تصریح نموده اند، حرارت غریزى، میباشد، در تبیین حرارت غریزى مىتوان گفت، آنچه از حرارت تصور مىشود، عبارتند از:
۱. حرارت محسوس از آتش؛ ۲- حرارت محسوس از نور؛ ۳. حرارت محسوس از حرکت و استحکاک؛ ۴. حرارت محسوس از بدن حیوان.
به نوع چهارم از حرارت در تعبیر حکما و اطبّا حرارت غریزى اطلاق مىگردد و در بیان حقیقت آن آراى مختلفى ارائه شده است. بعضى آن را از مزاج روح مىدانند، و بعضى از مزاج بدن، ارسطو آن را حرارت فلکى که همراه با نفس بر بدن افاضه شده، میداند که در ماهیت و نوع از دیگر حرارتها متمایز بوده و آلت براى طبیعت است.
شیخ الرئیس در کتاب شفاء از ارسطو چنین حکایت مىکند:
حرارتى که بواسطه آن بدن علقه نفس را میپذیرد، از جنس حرارت عنصرى (آتش) نیست بلکه از جنس حرارتى است که از اجرام آسمانى افاضه مىشود به دنبال حرارت آسمانى، حیات افاضه مىگردد بر خلاف حرارت عنصرى، و با مفارقت نفس از بدن حرارت غریزى نیز از بدن خارج میگردد، لذا بدن رو به تعفن میرود، فیضان حرارت غریزى از اجرام آسمانى به گونه اشعه افکنى نیست، بلکه مانند فیضان قوا بر ارواح مىباشد، ابن ابى صادق مىگوید: حارّ غریزى، جوهرى آسمانى، گرم وتر، لذت بخش، که در آن هیچ حدت و سوزش وجود ندارد.
این نظریه بسیارى از طبیبان است، ولى جالینوس حرارت غریزى را از آتش عنصرى آمیخته، با سایر عناصر تشکیل دهنده بدن، میداند، و رازى نیز به این نظریه تمایل نشان داده است و حرارت غریزى را نوعى آتش میداند.
کمتر است، و گرمى مزاج جوانان از حیث مقدار کمتر، ولى از حیث کیفیت و شدت
بیشتر میباشد.
توضیح آنچه وى میگوید: تصور کنید حرارت معینى (مانند: حرارت خورشید) که در مقدار یکسان است یا یک جسم گرم لطیف (مانند: آتش معینى) را که در کمیت و کیفیت یکسان است، آن گاه آن حرارت را یک بار در گوهریتر و بسیار، مانند: آب، منتشر شود و بار دیگر در گوهرى خشک و کم، مانند: سنگ، پس از آن چنین مشاهده مىشود که گرماى گوهر آبى، کمیت بیشترى دارد و سوزش و کیفیت ملایمتر، ولى گرماى سنگ، کمیت کمترى دارد و از سوزش و کیفیت بیشترى بر خوردار است.
بر همین اساس، وجود گرما در مزاج صبیان و جوانان را قیاس کنید، زیرا صبیان از نطفه بسیار گرم که هنوز عوامل کاهش دهنده بر آن عارض نشده، متولد شده اند، لذا کودک در مسیر بزرگ شدن و پیمودن مدارج رشد، در تلاش میباشد، و هرگز در روند رشد، متوقف نشده چه رسد به بازگشت، ولى در جوان سبب افزاینده حرارت غریزى وجود ندارد و نیز علتى که باعث کاهش و خاموشى حرارت شود، به وجود نیامده است، بلکه آن حرارت با رطوبتى اندک در کمیت و کیفیت نگه دارى میشود، تا وارد دوره انحطاط و کهولت گردد، البته این رطوبت اندک در جوانان براى حفظ حرارت غریزى کافى مىباشد، ولى نسبت به زمان رشد در صبیان اندک است، گویا این رطوبت (غریزى) در ابتدا به اندازه اى بوده که هر دو جنبه یعنى حفظ حرارت غریزى و افزایش رشد را تأمین نماید، لیکن در ادامه به اندازه اى کاهش می یابد که تنها یکى از آن دو جنبه را (حفظ حرارت غریزى)ایفا میکند، سپس به اندازه اى کاهش پیدا می کند که هیچ یک از آن دو جنبه را تأمین نمی نماید، پس براى کفایت دستِ کم یکى از آن دو جنبه، لازم است این رطوبت در حد متوسط باشد، و ممکن نیست که نمو را تأمین کند ولى حفظ حرارت غریزى ننماید، چگونه چیزى افزوده گردد ولى اصل آن (حرارت غریزى) حفظ نگردد، پس باید حرارت غریزى حفظ گردد و رشد متوقف گردد، و این همان سن و مزاج جوان است.
اما دیدگاه گروه دوم طبیبان، که رشد و نمو صبیان را تنها به سبب رطوبت میدانند، و براى حرارت نقشى قایل نمی باشند، نادرست است، زیرا رطوبت، ماده رشد است و ماده به خودى خود تأثیرپذیر و تخلّق پذیر نمىباشد، بلکه باید نیروى فاعلى در آن عمل نماید و نیروى فاعلى در اینجا نفس یا طبیعت، به فرمان خداى متعال است و عملکرد طبیعت یا نفس نیز به وسیله ابزارى به نام حرارت غریزى، است.
همچنین دیدگاه دیگر آنان، که نیروى اشتها در صبیان را تنها ناشى از سرد مزاجى ایشان مىدانند، نادرست است، زیرا اشتهاى تباه، که از سردى باشد، هرگز گوارش نیافته و در فرایند تغذیه آنان قرار نمیگیرد، در حالى که گوارش در آنان بیشتر مواقع به بهترین وجه ممکن، انجام میگیرد، اگر چنین نبود بیشتر از آنچه از بدن تحلیل رفته، جایگزین نمیگردید تا این که رشد تداوم یابد، ولى گاه صبیان به دلیل پرخورى و بی نظمى در غذا خوردن، و تناول چیزهاى نامطبوع و مرطوب، و انجام حرکات تباه کننده، روى غذا، دچار بدى گوارش میشوند، لذا در بدن، بویژه ریه آنان، مواد اضافى بسیارى انباشته میگردد و به پاکسازى بیشترى نیاز دارند، و (به دلیل وجود گرمى در مزاج آنان) تنفّس «۱» آنان سرعت و تواتر بسیارى دارد، ولى عظیم نیست، زیرا نیروى صبیان تمام نمی باشد.
______________________________
(۱) در نسخه بولاق «نبض» دارد که طبق نسخه تهران، آملى و جیلانى تنفّس ترجمه شد زیرا با توجه به ادامه مطلب که درباره ریه است مناسبتر مىباشد، یعنى به دلیل تجمّع مواد اضافى و عفونى در ریه آنان، و نرسیدن هواى کافى دچار تنگى نفس و تواتر و سرعت در تنفّس مىشوند، و به همین علت (تنگى نفس) تنفسِ عظیم، ندارند.
این بود گفتارى درباره مزاج صبیان و جوانان، بر اساس دیدگاه جالینوس که ما از وى نقل کردیم.
سپس باید بدانید که حرارت مزاج بعد از سن وقوف، شروع به کاهش میکند، زیرا هواى اطراف بدن باعث خشکى ماده حرارت، یعنى رطوبت، میگردد، و از درون نیز حرارت غریزى آن را یارى مینماید و علاوه بر آن، حرکتهاى بدنى و نفسانى، که در زندگى و معیشت ضرورى است، با رطوبت غریزى در ستیز و طبیعت هم از مقاومت دایم با آن ناتوان مىباشد، چرا که همه نیروهاى جسمانى انسان، پایان پذیر است، و این موضوع در دانش طبیعى تبیین شده است، پس کار نیروهاى بدنى در امر تدارک و تغذیه بدن پیوسته نمیباشد. و بر فرض اگر نیروهاى بدنى نیز بی پایان و پیوسته در تدارک آنچه به یک اندازه برابر از بدن تحلیل میرود، بودند ولى این تحلیل در بدن هرگز به یک اندازه نبوده، بلکه پیوسته و هر روزه در افزایش است و در نتیجه، تدارک جایگزین در برابر تحلیل روزافزون ناکافى می باشد، و همین تحلیل، باعث نابودى رطوبت غریزى میگردد، چرا چنین نباشد و حال این که دو عامل (تحلیل دایم بدن و فقدان جایگزین کافى) علیه تدارک نقصان و بازگرداندن آن به بدن، دست به دست هم دادهیاند؛ بنا بر این به ضرورت، ماده (رطوبت) رو به فنا رفته و متعاقب آن حرارت نیز خاموش میگردد، بویژه این که علاوه بر کاهش و ته کشیدن ماده، سبب دیگرى- یعنى پیدایش روزافزون رطوبت بیگانه، به دلیل فقدان گوارش درست غذا- نیز به میان مىآید، و رطوبت بیگانه بر اطفاى حرارت غریزى از دو جهت مساعدت مینماید:
۱. ایجاد خفگى حرارت غریزى؛ ۲. ایجاد کیفیت ضد، زیرا رطوبت بیگانه، بر خلاف رطوبت غریزى، طبیعتى بلغمى و سرد دارد.
این (خاموشى حرارت غریزى) همان مرگ طبیعى است، که براى هر شخص به اقتضاى مزاج اولیه او تا زمان وجود نیروى حفظ رطوبت غریزى، مقرر شده است، و براى همه اجل معینى است و هر اجل، کتاب معلومى دارد و آن به لحاظ اختلاف امزجه «۱» در اشخاص متفاوت است، این مرگهاى طبیعى است و براى انسان غیر از آن، مرگهاى ناگهانى نیز وجود دارد.
خلاصه آنچه مورد بحث قرار گرفت، این که بدن صبیان و جوانان، گرم به اعتدال است، و بدن سالمندان و پیران سرد است، ولى بدن صبیان به خاطر تداوم رشد از حد اعتدال، مرطوبتر است. درستى این نظریه از دو طریق تجربه و قیاس «۲» قابل استدلال مىباشد. دلیل تجربى آن، نرمى استخوانها و رشته هاى عصبى «۳» صبیان مىباشد؛ و طریق قیاس، نتیجه گیرى از نزدیکى سن صبیان به نطفه «۴» و روح بخارى «۵» آنان است. بدن میانسالان بویژه پیران علاوه بر سردى مزاج، خشکتر «۶» است و درستى این نظر نیز از طریق تجربى- یعنى سفتى استخوانها و خشکى پوست آنان- و نیز طریق قیاس- یعنى دورى سن آنان از نطفه و خون و روح بخارى- قابل اثبات است.
سپس اجزاى آتشى در صبیان و جوانان یکسان است، و اجزاى هوایى و آبى در صبیان بیشتر مىباشد، و اجزاى زمینى در بدن سالمندان، بویژه پیران، از آن دو (اجزاى هوایى و آبى) نسبت به صبیان و جوانان به مراتب بیشتر است. اعتدال مزاج جوانان از صبیان بالاتر است، لیکن نسبت به صبیان خشک مزاج، و نسبت به پیران و کهول، گرم مزاج مىباشند. مزاج اعضاى اصلى بدنِ پیران نسبت به جوانان و میانسالان، خشکتر .
______________________________
(۱) طولانی ترین عمرهاى طبیعى، به حسب مزاجهاى مختلف، در صورتى که از اعتدال بیرون نروند، به ترتیب عبارتند:
۱. اشخاص دموى؛ ۲. اشخاص صفراوى؛ ۳. اشخاص بلغمى؛ ۴. اشخاص سوداوى.
(۲) تجربه در اینجا یعنى مشاهده و استقرا و قیاس قضیه منطقى متشکل از صغرا و کبرا مىباشد.
(۳) در نسخه آملى «اعضاء» به جاى اعصاب مىباشد؛ یعنى: نرمى اعضاى کودکان.
(۴) در نسخه آملى «بالدم» نیز دارد، یعنى نزدیکى به خون.
(۵) روح بخارى، اجزاى بخار در آن غلبه دارد وتر است، زیرا هواى آمیخته با آب می باشد.
(۶) زیرا بدن آنان بسیار تحلیل رفته است.
افزایش رطوبت ترى زاى بیگانه، بدنى مرطوبتر از آنان دارند (لذا آنان بسیار در معرض نزله ها قرار مىگیرند).
ابن سینا، حسین بن عبد الله – مترجم: مسعودى، على رضا، ترجمه قانون در طب، ۱جلد، مرسل – کاشان، چاپ: اول، ۱۳۸۶ ه.ش.
تفاوت مزاج کودکان و نوجوانان در چیست
867 بازدید
آیا این مطلب را می پسندید؟
https://portalesharat.net/?p=3915
نظرات