چرا باید علوم طلسمات و نجوم و … از غیر اهل آن پنهان بماند
[vc_row][vc_column][vc_column_text text_larger=”no”]
طلسمات
روان مردمى از جمله جواهر روحانى است و او را مناسب و علاقت تمام هست با نفوس افلاك و كواكب، و همچنانكه نفس فلكى را اثر است در كاينات، نفس انسانى را نيز اثر باشد، و خاصّه كه نفسى قوى باشد و به شهوات طبيعى آلوده نباشد. از اين سبب اصحاب طلسمات عبادتها كنند و رياضتها كشند و روزه دارند و نماز بسيار كنند و خود را از علايق دنياوى و آلايش طبيعت پاك دارند تا نفس ايشان قوى گردد و روح صافى شود تا هم با ديگر قوّتها يار شود و قابل فيض گردد. آنگاه وقتى طلب كنند كه كواكب و شعاعهاى ايشان در صورتى از فلك البروج جمع شوند كه آن صورت كواكب سبب فاعلى باشند مر وجود آن صورت زمينى از كاينات را كه مقصود باشد. آنگاه نگاه دارند تا جزء آن صورت و كواكب بر بالاى افق باشند و درجهيى از درجات فلك طلوع كند كه مناسب آن صورت و كواكب باشند در قوّت و خاصيّت. در آن وقت، تمثالى از مس يا از نقره، يا چيزى كه قوام محكمى دارد، بسازند مانند آن صورت فلكى، و ديگرى كنند مانند آن صورت كه در آن درجه برآيد كه طالع باشد و در مقابل آن صورتهاى فلكى نهند تا نور آن صورت فلكى بر اين صورت تمثال افتد. آنگاه، چنانكه فرموده باشند ميكنند تا آن مقصود حاصل آيد.
امّا منفعت طلسمات ظاهر است از بهر آنكه مقصود از طلسم، يا دفع شرّ باشد- چنانكه دفع وبا كنند، يا دفع قحط، يا دفع حيوانات زيانكار- يا نيز از جهت ظفر يافتن بر دشمن كنند، يا از جهت قوى كردن حفظ و به حاصل كردن علوم، يا مستجاب گشتن دعا و مانند آن.
در پديد كردن و مستور داشتن قدما مر اين علم را از عامّ
غوامض اسرار فلك، علماء كنند. اينان استنباط كردند و ورا، از بهر جلالت قدر و شرف موضوع و عظيمى منفعت، عزيز داشتند. و بزرگوارتر و شريفتر همه علمها نزديك ايشان، اين علم بود، و با هركس اسرار اين علم در ميان ننهادندى، و آن قدر كه به مصالح اهل زمانه تعلّق داشتى اظهار كردندى، و البتّه هيچ نااهل را نياموختندى، و دانايان ايشان با يكديگر سخن به رمز گفتندى، از جهت آنكه هركسى را همّت بلند و عقل قوى نباشد به اندازه آنكه بر اسرار اين علم واقف شود تا چنانكه واجب باشد فهم كند و عاجز گردد.
و سبب ديگر نيز هست كه بدان سبب اين علم را پنهان داشتهاند و آنچنان است كه هركسى را صيانت و امانت نباشد كه اين علم را از جهت خير و مصلحت مردمان به كار دارد، از بهر آنكه همچنانكه بدين علم خيرى به مردمان توان رسانيدن، شرّ و فتنه و بلا نيز توان انگيختن- چنانكه يكى را بيمار توان كرد، و ديگرى را مقهور توان كرد، و مانند اين.
پس، بدين سببها اين علم را نهان و پنهان داشتهاند، و جز به كسى كه اهل باشد ننمودهاند، و بدين سبب ضرورت گشته است كه اين علم را به يكديگر، به عبارت مرموز بيان كنند.
و ديگر سبب مستور داشتن اين علم آن است كه اگر كسى بدين علم برخورد كه طبع راست ندارد و برخلاف راستى، معنى ديگر تصوّر كند و پندارد كه راست است و آن تصوّر تضييف كند تا سبب فساد اين علم باشد، پس چاره نباشد از پنهان داشتن اين علم و به رموز حاجت بيفتد تا هيچ نااهل را در اين علم ديدار نيفتد.
اين است اسباب مستور داشتن اين علم كه ياد كرديم.
مؤلف ناشناخته، تنكلوشا : به ضميمه مدخل منظوم از عبد الجبار خجندى، 1جلد، مركز پژوهشى ميراث مكتوب – تهران – ايران، چاپ: 1، 1384 ه.ش.
[/vc_column_text][woodmart_gallery images=”3388″ view=”grid” spacing=”0″ horizontal_align=”center” vertical_align=”middle” columns=”1″ caption=”0″ lightbox=”” img_size=”1200×600″ woodmart_empty_space=”” lazy_loading=”no”][vc_empty_space height=”25px”][/vc_column][/vc_row][vc_row content_placement=”top” css=”.vc_custom_1497600451819{margin-bottom: 20px !important;}”][vc_column offset=”vc_col-md-8″][vc_column_text text_larger=”no”]
نام كتاب: تنكلوشا: به ضميمه مدخل منظوم از عبد الجبار خجندى
پديدآور: مؤلف ناشناخته
نويسنده: خجندى، عبد الجبار
مصحح: رضازاده ملك، رحيم
موضوع: نجوم اسلامى/ اخترگويى/ بروج دوازدهگانه/ زايچه
زبان: فارسى
تعداد جلد: 1
[/vc_column_text][/vc_column][vc_column offset=”vc_col-md-4″][woodmart_gallery images=”3389″ view=”grid” spacing=”0″ horizontal_align=”center” vertical_align=”middle” columns=”1″ caption=”0″ lightbox=”” img_size=”600×590″ woodmart_empty_space=”” lazy_loading=”no”][/vc_column][/vc_row][vc_row content_placement=”top”][vc_column offset=”vc_col-lg-4 vc_col-md-12″][woodmart_products layout=”carousel” items_per_page=”1″ slides_per_view=”1″][/vc_column][vc_column offset=”vc_col-lg-8 vc_col-md-12″][woodmart_title align=”left” style=”bordered” title=”Cras consectetur”][vc_column_text css=”.vc_custom_1573701426494{margin-bottom: 20px !important;}” text_larger=”no”]
کتابشناسی
دو تعبير براى تَنْكَلوشا وجود دارد؛ اول آنكه اين نام، صورت دگرگون شده نام تئوكروس، منجّم بابلى( احتمالاً از سده 5 م) بوده و ديگر آنكه صورت مختصر نام اثرى منسوب به وى با عنوان تنكلوشا البابلى القوفانى فى صور درج الفلك و ما تدلُّ عليه من احوال المولودين بوده است. درباره نام اصلى نويسنده و چگونگى وجود ترجمه عربى از اثر او نظريات متعددى ارائه شده است. اما با توجه به نوشته موجود در آخر يكى از نسخه هاى باقيمانده از اين كتاب كه تاريخ زندگى تنكلوشا را به هشتاد سال پيش از هجرت پيامبر مكرم اسلام( ص) نسبت داده، احتمالاً كتاب او ابتدا به زبان پهلوى و سپس به زبان عربى ترجمه شده است. و در همين اثنا، نام تئوكروس به واسطه ترجمه پهلوى اين اثر و به دليل ابهامات موجود در نگارش و خوانش پهلوى از تئوكروس يا توكروس به صورت تنكلوس، تينكلوس، تنكلوش و تينكلوش درآمده است.
محتوا
نگارنده( رضازاده ملك) پيشگفتار اين كتاب را به معرفى احكام نجوم و اعتقاد مردمان به دخالت داشتن اجرام سماوى و كواكب بر آنچه بر روى زمين واقع مىشود، اختصاص داده و سپس درباره ابوريحان بيرونى و كتاب التفهيم لأوايل صناعة التنجيم او به عنوان يكى از مهمترين كتابهاى حوزه احكام نجوم سخن رانده است. كتاب تنكلوشا نيز ابتدا در سه فصل به اثبات احكام نجوم، منفعت استفاده از آن و دليل پنهان نگاهداشتن آن از عامه توسط علماى اين علم پرداخته است. در ادامه نيز در دوازده بخش كلى هر يك از صور فلكى از حمل تا حوت را به سى درجه تقسيم كرده و احوال مولود را در هر يك از اين سى درجه توصيف كرده است. موضوع اين كتاب، وصف صورتهاى شگفتى است كه به تصوّر مؤلف با هر يك از درجات 360 گانه دايره البروج، طلوع مىكنند. در نهايت با توجه به زايجه افراد و صورى كه به هنگام تولد، تحت تأثير آن بوده اند، درباره آنها به پيشگويى پرداخته است.
مدخل منظوم
مدخل منظوم كه ضميمه كتاب حاضر است، رساله اى است به قلم عبدالجبار خجندى كه آن را به زبان فارسى در تاريخ اول جمادى الآخر سال 616 هجرى قمرى سروده است. اين رساله درباره احكام نجوم نوشته شده و نگارنده در سطور آخر نوشته خود يادآور مىشود كه با وجودى كه با مراجعه به اين كتاب مىتوان تمام مشكلات خواننده را حل كرد، اما بايد بداند كه هيچكس جز خدا، علم غيب نمىداند. اين ضميمه در اصل نسخه اى است كه در جمادى الثانى سال 1044 هجرى قمرى توسط محمد باقر بن محمد صالح القرميسنى كتابت شده است.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]
دیدگاهها