محصول به سبد خرید اضافه شد
0
کتابخانه آنلاین اشارت| وارد شوید| ثبت نام کنید

تفاوت مزاج کودکان و نوجوانان در چیست

تاریخ: 22 جولای 2019
بازدید: 62 views
تفاوت مزاج کودکان و نوجوانان در چیست <p>در خصوص گرمى مزاج كودك و جوان، «2» اختلاف نظر وجود دارد:
میگويند: گرمى مزاج كودك شديدتر است، لذا رشد و نمو بيشتر و افعال طبيعى ايشان از قبيل، اشتها و گوارش بيشتر و دايمی ‏تر می‏باشد.
ديگر اين كه حرارت غريزى گرفته شده از نطفه در صبيان، متراكم ‏تر و تازه ‏تر است. «3»
گرمى غريزى در مزاج جوانان به مراتب قوی‏تر می ‏باشد، زيرا خون‏ ايشان، بيشتر و با قوام‏تر است، لذا بيشتر و شديدتر دچار خون دماغ میگردند، و دليل ديگر بر آن، تمايل زياد مزاج آنان به صفراويت است (و لذا مزاج گرم ترى دارند) و حال اين كه مزاج صبيان به بلغم گرايش بيشترى دارد؛ و ديگر اين كه جوانان حركات بدنى قوى ترى از خود بروز می‏دهند و حركت از گرمى ناشى می باشد؛ و دليل ديگر، قدرت گوارش و هضم جوانان است و اين نيز از گرمى مزاج آنان حكايت مینمايد؛ اما اشتها (عدم اشتها در جوانان) لازمه گرمى مزاج نيست، بلكه اشتها از سردى‏
______________________________
(1) تعبير ابن سينا درباره مزاج صبيان «كالمعتدل» است، يعنى مانند معتدل، زيرا در واقع گرم مزاج هستند، و درباره ترى نيز می‏گويد: كالزايد، مانند زايد بر اعتدال، تا با تعبير در گرمى هم آهنگ باشد.
(2)  به سن تا سى سالگى حداثت اطلاق شد كه بخشى از آن سن صبا بود و در اينجا صبيان به همه سن حداثت اطلاق گرديده. لفظ شاب «جوان» يعنى سن متوقفين از رشد كه بين سى تا چهل سالگى مى‏باشد.
(3) متراكم‏تر، يعنى گرمى اوليه ناشى از نطفه با تحليل‏ها و استفراغ‏هاى عارض بر بدن از يكديگر جدا نشده، و تراكم خود را نگه داشته است، لذا از شدت زيادى برخوردار مى‏باشد و تازه ‏تر، يعنى به تولد وى نزديك‏تر است.
مزاج ناشى میگردد، و لذا بيمارى شهوت كلبى‏ «1» در بيشتر موارد از سردى مزاج (معده) به وجود می آيد.
دليل بهره مندى جوانان از گوارش نيرومند، اين است كه آنان به اندازه صبيان به تهوع، قى و تُخَمه (ثقل و فساد معده) مبتلا نمی‏گردند، ولى صبيان به دليل بدى گوارش به اين عوارض دچار می‏شوند.
دليل گرايش مزاج جوانان به صفراء اين است كه بيماری‏هاى جوانان همه‏ «2» از نوع گرم است؛ مانند: تب غِب، و قى آنان صفراوى می باشد، ولى بيشتر بيماری‏هاى صبيان‏تر و سرد است، و تب‏هاى آنان از نوع بلغمى مى‏باشد، و بيشترين چيزى كه با قى از دهان آنان بيرون ريخته مى‏شود، بلغم است.
اما رشد صبيان (كه از دلايل گرمى مزاج آنان شمرده شد) در حقيقت از قوت گرمى مزاج آنان نيست، بلكه از رطوبت بسيار آنان می باشد و نيز اشتهاى زياد ايشان بر كمبود گرمى دلالت می‏كند، اين بود ديدگاه دو گروه از طبيبان و دلايل آنان.
نظريه جالينوس در اين باره‏
جالينوس با رد هر دو گروه، معتقد است كه گرمى مزاج صبيان و جوانان در اصل‏ «3» برابر است، ليكن گرمى مزاج صبيان از حيث مقدار بيشتر و از حيث كيفيت، يعنى شدت و قوت،
______________________________
(1) بيمارى اشتهاى سگانه،- اشتهاى كاذب. به بيمارى اطلاق مى‏شود كه معده احساس گرسنگى مى‏كند، ولى بدن نياز به غذا، ندارد.
(2) در بعضى از نسخه ‏هاى قانون (جلّها) دارد؛ يعنى: اكثر بيمارى‏هاى جوانان، نه (كلّها) همه و اين نسخه (اكثر) به نظر درست‏تر است.
(3) مقصود از حرارت در اصل، چنان كه شارحان قانون تصريح نموده ‏اند، حرارت غريزى، میباشد، در تبيين حرارت غريزى مى‏توان گفت، آنچه از حرارت تصور مى‏شود، عبارتند از:
1. حرارت محسوس از آتش؛ 2- حرارت محسوس از نور؛ 3. حرارت محسوس از حركت و استحكاك؛ 4. حرارت محسوس از بدن حيوان.
به نوع چهارم از حرارت در تعبير حكما و اطبّا حرارت غريزى اطلاق مى‏گردد و در بيان حقيقت آن آراى مختلفى ارائه شده است. بعضى آن را از مزاج روح مى‏دانند، و بعضى از مزاج بدن، ارسطو آن را حرارت فلكى كه همراه با نفس بر بدن افاضه شده، می‏داند كه در ماهيت و نوع از ديگر حرارت‏ها متمايز بوده و آلت براى طبيعت است.
شيخ الرئيس در كتاب شفاء از ارسطو چنين حكايت مى‏كند:
حرارتى كه بواسطه آن بدن علقه نفس را میپذيرد، از جنس حرارت عنصرى (آتش) نيست بلكه از جنس حرارتى است كه از اجرام آسمانى افاضه مى‏شود به دنبال حرارت آسمانى، حيات افاضه مى‏گردد بر خلاف حرارت عنصرى، و با مفارقت نفس از بدن حرارت غريزى نيز از بدن خارج میگردد، لذا بدن رو به تعفن می‏رود، فيضان حرارت غريزى از اجرام آسمانى به گونه اشعه ‏افكنى نيست، بلكه مانند فيضان قوا بر ارواح مى‏باشد، ابن ابى صادق مى‏گويد: حارّ غريزى، جوهرى آسمانى، گرم وتر، لذت بخش، كه در آن هيچ حدت و سوزش وجود ندارد.
اين نظريه بسيارى از طبيبان است، ولى جالينوس حرارت غريزى را از آتش عنصرى آميخته، با ساير عناصر تشكيل دهنده بدن، میداند، و رازى نيز به اين نظريه تمايل نشان داده است و حرارت غريزى را نوعى آتش میداند.
كمتر است، و گرمى مزاج جوانان از حيث مقدار كمتر، ولى از حيث كيفيت و شدت‏
بيشتر میباشد.
توضيح آنچه وى می‏گويد: تصور كنيد حرارت معينى (مانند: حرارت خورشيد) كه در مقدار يكسان است يا يك جسم گرم لطيف (مانند: آتش معينى) را كه در كميت و كيفيت يكسان است، آن گاه آن حرارت را يك بار در گوهری‏تر و بسيار، مانند: آب، منتشر شود و بار ديگر در گوهرى خشك و كم، مانند: سنگ، پس از آن چنين مشاهده مى‏شود كه گرماى گوهر آبى، كميت بيشترى دارد و سوزش و كيفيت ملايم‏تر، ولى گرماى سنگ، كميت كمترى دارد و از سوزش و كيفيت بيشترى بر خوردار است.
بر همين اساس، وجود گرما در مزاج صبيان و جوانان را قياس كنيد، زيرا صبيان از نطفه بسيار گرم كه هنوز عوامل كاهش دهنده بر آن عارض نشده، متولد شده ‏اند، لذا كودك در مسير بزرگ شدن و پيمودن مدارج رشد، در تلاش میباشد، و هرگز در روند رشد، متوقف نشده چه رسد به بازگشت، ولى در جوان سبب افزاينده حرارت غريزى وجود ندارد و نيز علتى كه باعث كاهش و خاموشى حرارت شود، به وجود نيامده است، بلكه آن حرارت با رطوبتى اندك در كميت و كيفيت نگه دارى میشود، تا وارد دوره انحطاط و كهولت گردد، البته اين رطوبت اندك در جوانان براى حفظ حرارت غريزى كافى مى‏باشد، ولى نسبت به زمان رشد در صبيان اندك است، گويا اين رطوبت (غريزى) در ابتدا به اندازه ‏اى بوده كه هر دو جنبه يعنى حفظ حرارت غريزى و افزايش رشد را تأمين نمايد، ليكن در ادامه به اندازه ‏اى كاهش می يابد كه تنها يكى از آن دو جنبه را (حفظ حرارت غريزى)ايفا می‏كند، سپس به اندازه ‏اى كاهش پيدا می كند كه هيچ يك از آن دو جنبه را تأمين نمی ‏نمايد، پس براى كفايت دستِ كم يكى از آن دو جنبه، لازم است اين رطوبت در حد متوسط باشد، و ممكن نيست كه نمو را تأمين كند ولى حفظ حرارت غريزى ننمايد، چگونه چيزى افزوده گردد ولى اصل آن (حرارت غريزى) حفظ نگردد، پس بايد حرارت غريزى حفظ گردد و رشد متوقف گردد، و اين همان سن و مزاج جوان است.
اما ديدگاه گروه دوم طبيبان، كه رشد و نمو صبيان را تنها به سبب رطوبت می‏دانند، و براى حرارت نقشى قايل نمی باشند، نادرست است، زيرا رطوبت، ماده رشد است و ماده به خودى خود تأثيرپذير و تخلّق پذير نمى‏باشد، بلكه بايد نيروى فاعلى در آن عمل نمايد و نيروى فاعلى در اينجا نفس يا طبيعت، به فرمان خداى متعال است و عملكرد طبيعت يا نفس نيز به وسيله ابزارى به نام حرارت غريزى، است.
همچنين ديدگاه ديگر آنان، كه نيروى اشتها در صبيان را تنها ناشى از سرد مزاجى ايشان مى‏دانند، نادرست است، زيرا اشتهاى تباه، كه از سردى باشد، هرگز گوارش نيافته و در فرايند تغذيه آنان قرار نمیگيرد، در حالى كه گوارش در آنان بيشتر مواقع به بهترين وجه ممكن، انجام میگيرد، اگر چنين نبود بيشتر از آنچه از بدن تحليل رفته، جايگزين نمی‏گرديد تا اين كه رشد تداوم يابد، ولى گاه صبيان به دليل پرخورى و بی نظمى در غذا خوردن، و تناول چيزهاى نامطبوع و مرطوب، و انجام حركات تباه كننده، روى غذا، دچار بدى گوارش می‏شوند، لذا در بدن، بويژه ريه آنان، مواد اضافى بسيارى انباشته میگردد و به پاكسازى بيشترى نياز دارند، و (به دليل وجود گرمى در مزاج آنان) تنفّس‏ «1» آنان سرعت و تواتر بسيارى دارد، ولى عظيم نيست، زيرا نيروى صبيان تمام نمی ‏باشد.
______________________________
(1) در نسخه بولاق «نبض» دارد كه طبق نسخه تهران، آملى و جيلانى تنفّس ترجمه شد زيرا با توجه به ادامه مطلب كه درباره ريه است مناسب‏تر مى‏باشد، يعنى به دليل تجمّع مواد اضافى و عفونى در ريه آنان، و نرسيدن هواى كافى دچار تنگى نفس و تواتر و سرعت در تنفّس مى‏شوند، و به همين علت (تنگى نفس) تنفسِ عظيم، ندارند.
اين بود گفتارى درباره مزاج صبيان و جوانان، بر اساس ديدگاه جالينوس كه ما از وى نقل كرديم.
سپس بايد بدانيد كه حرارت مزاج بعد از سن وقوف، شروع به كاهش می‏كند، زيرا هواى اطراف بدن باعث خشكى ماده حرارت، يعنى رطوبت، میگردد، و از درون نيز حرارت غريزى آن را يارى می‏نمايد و علاوه بر آن، حركت‏هاى بدنى و نفسانى، كه در زندگى و معيشت ضرورى است، با رطوبت غريزى در ستيز و طبيعت هم از مقاومت دايم با آن ناتوان مى‏باشد، چرا كه همه نيروهاى جسمانى انسان، پايان پذير است، و اين موضوع در دانش طبيعى تبيين شده است، پس كار نيروهاى بدنى در امر تدارك و تغذيه بدن پيوسته نمیباشد. و بر فرض اگر نيروهاى بدنى نيز بی پايان و پيوسته در تدارك آنچه به يك اندازه برابر از بدن تحليل میرود، بودند ولى اين تحليل در بدن هرگز به يك اندازه نبوده، بلكه پيوسته و هر روزه در افزايش است و در نتيجه، تدارك جايگزين در برابر تحليل روزافزون ناكافى می باشد، و همين تحليل، باعث نابودى رطوبت غريزى میگردد، چرا چنين نباشد و حال اين كه دو عامل (تحليل دايم بدن و فقدان جايگزين كافى) عليه تدارك نقصان و بازگرداندن آن به بدن، دست به دست هم دادهی‏اند؛ بنا بر اين به ضرورت، ماده (رطوبت) رو به فنا رفته و متعاقب آن حرارت نيز خاموش میگردد، بويژه اين كه علاوه بر كاهش و ته كشيدن ماده، سبب ديگرى- يعنى پيدايش روزافزون رطوبت بيگانه، به دليل فقدان گوارش درست غذا- نيز به ميان مى‏آيد، و رطوبت بيگانه بر اطفاى حرارت غريزى از دو جهت مساعدت مینمايد:
1. ايجاد خفگى حرارت غريزى؛ 2. ايجاد كيفيت ضد، زيرا رطوبت بيگانه، بر خلاف رطوبت غريزى، طبيعتى بلغمى و سرد دارد.
اين (خاموشى حرارت غريزى) همان مرگ طبيعى است، كه براى هر شخص به اقتضاى مزاج اوليه او تا زمان وجود نيروى حفظ رطوبت غريزى، مقرر شده است، و براى‏ همه اجل معينى است و هر اجل، كتاب معلومى دارد و آن به لحاظ اختلاف امزجه‏ «1» در اشخاص متفاوت است، اين مرگ‏هاى طبيعى است و براى انسان غير از آن، مرگ‏هاى ناگهانى نيز وجود دارد.
خلاصه آنچه مورد بحث قرار گرفت، اين كه بدن صبيان و جوانان، گرم به اعتدال است، و بدن سالمندان و پيران سرد است، ولى بدن صبيان به خاطر تداوم رشد از حد اعتدال، مرطوب‏تر است. درستى اين نظريه از دو طريق تجربه و قياس‏ «2» قابل استدلال مى‏باشد. دليل تجربى آن، نرمى استخوان‏ها و رشته‏ هاى عصبى‏ «3» صبيان مى‏باشد؛ و طريق قياس، نتيجه‏ گيرى از نزديكى سن صبيان به نطفه‏ «4» و روح بخارى‏ «5» آنان است. بدن ميانسالان بويژه پيران علاوه بر سردى مزاج، خشك‏تر «6» است و درستى اين نظر نيز از طريق تجربى- يعنى سفتى استخوان‏ها و خشكى پوست آنان- و نيز طريق قياس- يعنى دورى سن آنان از نطفه و خون و روح بخارى- قابل اثبات است.
سپس اجزاى آتشى در صبيان و جوانان يكسان است، و اجزاى هوايى و آبى در صبيان بيشتر مى‏باشد، و اجزاى زمينى در بدن سالمندان، بويژه پيران، از آن دو (اجزاى هوايى و آبى) نسبت به صبيان و جوانان به مراتب بيشتر است. اعتدال مزاج جوانان از صبيان بالاتر است، ليكن نسبت به صبيان خشك مزاج، و نسبت به پيران و كهول، گرم مزاج مى‏باشند. مزاج اعضاى اصلى بدنِ پيران نسبت به جوانان و ميانسالان، خشك‏تر .
______________________________
(1) طولانی ‏ترين عمرهاى طبيعى، به حسب مزاج‏هاى مختلف، در صورتى كه از اعتدال بيرون نروند، به ترتيب عبارتند:
1. اشخاص دموى؛ 2. اشخاص صفراوى؛ 3. اشخاص بلغمى؛ 4. اشخاص سوداوى.
(2) تجربه در اينجا يعنى مشاهده و استقرا و قياس قضيه منطقى متشكل از صغرا و كبرا مى‏باشد.
(3) در نسخه آملى «اعضاء» به جاى اعصاب مى‏باشد؛ يعنى: نرمى اعضاى كودكان.
(4) در نسخه آملى «بالدم» نيز دارد، يعنى نزديكى به خون.
(5) روح بخارى، اجزاى بخار در آن غلبه دارد وتر است، زيرا هواى آميخته با آب می باشد.
(6) زيرا بدن آنان بسيار تحليل رفته است.
افزايش رطوبت ترى زاى بيگانه، بدنى مرطوب‏تر از آنان دارند (لذا آنان بسيار در معرض نزله ‏ها قرار مى‏گيرند).
ابن سينا، حسين بن عبد الله - مترجم: مسعودى، على رضا، ترجمه قانون در طب، 1جلد، مرسل - كاشان، چاپ: اول، 1386 ه.ش.</p>

در خصوص گرمى مزاج كودك و جوان، «2» اختلاف نظر وجود دارد:
میگويند: گرمى مزاج كودك شديدتر است، لذا رشد و نمو بيشتر و افعال طبيعى ايشان از قبيل، اشتها و گوارش بيشتر و دايمی ‏تر می‏باشد.
ديگر اين كه حرارت غريزى گرفته شده از نطفه در صبيان، متراكم ‏تر و تازه ‏تر است. «3»
گرمى غريزى در مزاج جوانان به مراتب قوی‏تر می ‏باشد، زيرا خون‏ ايشان، بيشتر و با قوام‏تر است، لذا بيشتر و شديدتر دچار خون دماغ میگردند، و دليل ديگر بر آن، تمايل زياد مزاج آنان به صفراويت است (و لذا مزاج گرم ترى دارند) و حال اين كه مزاج صبيان به بلغم گرايش بيشترى دارد؛ و ديگر اين كه جوانان حركات بدنى قوى ترى از خود بروز می‏دهند و حركت از گرمى ناشى می باشد؛ و دليل ديگر، قدرت گوارش و هضم جوانان است و اين نيز از گرمى مزاج آنان حكايت مینمايد؛ اما اشتها (عدم اشتها در جوانان) لازمه گرمى مزاج نيست، بلكه اشتها از سردى‏
______________________________
(1) تعبير ابن سينا درباره مزاج صبيان «كالمعتدل» است، يعنى مانند معتدل، زيرا در واقع گرم مزاج هستند، و درباره ترى نيز می‏گويد: كالزايد، مانند زايد بر اعتدال، تا با تعبير در گرمى هم آهنگ باشد.
(2)  به سن تا سى سالگى حداثت اطلاق شد كه بخشى از آن سن صبا بود و در اينجا صبيان به همه سن حداثت اطلاق گرديده. لفظ شاب «جوان» يعنى سن متوقفين از رشد كه بين سى تا چهل سالگى مى‏باشد.
(3) متراكم‏تر، يعنى گرمى اوليه ناشى از نطفه با تحليل‏ها و استفراغ‏هاى عارض بر بدن از يكديگر جدا نشده، و تراكم خود را نگه داشته است، لذا از شدت زيادى برخوردار مى‏باشد و تازه ‏تر، يعنى به تولد وى نزديك‏تر است.
مزاج ناشى میگردد، و لذا بيمارى شهوت كلبى‏ «1» در بيشتر موارد از سردى مزاج (معده) به وجود می آيد.
دليل بهره مندى جوانان از گوارش نيرومند، اين است كه آنان به اندازه صبيان به تهوع، قى و تُخَمه (ثقل و فساد معده) مبتلا نمی‏گردند، ولى صبيان به دليل بدى گوارش به اين عوارض دچار می‏شوند.
دليل گرايش مزاج جوانان به صفراء اين است كه بيماری‏هاى جوانان همه‏ «2» از نوع گرم است؛ مانند: تب غِب، و قى آنان صفراوى می باشد، ولى بيشتر بيماری‏هاى صبيان‏تر و سرد است، و تب‏هاى آنان از نوع بلغمى مى‏باشد، و بيشترين چيزى كه با قى از دهان آنان بيرون ريخته مى‏شود، بلغم است.
اما رشد صبيان (كه از دلايل گرمى مزاج آنان شمرده شد) در حقيقت از قوت گرمى مزاج آنان نيست، بلكه از رطوبت بسيار آنان می باشد و نيز اشتهاى زياد ايشان بر كمبود گرمى دلالت می‏كند، اين بود ديدگاه دو گروه از طبيبان و دلايل آنان.
نظريه جالينوس در اين باره‏
جالينوس با رد هر دو گروه، معتقد است كه گرمى مزاج صبيان و جوانان در اصل‏ «3» برابر است، ليكن گرمى مزاج صبيان از حيث مقدار بيشتر و از حيث كيفيت، يعنى شدت و قوت،
______________________________
(1) بيمارى اشتهاى سگانه،- اشتهاى كاذب. به بيمارى اطلاق مى‏شود كه معده احساس گرسنگى مى‏كند، ولى بدن نياز به غذا، ندارد.
(2) در بعضى از نسخه ‏هاى قانون (جلّها) دارد؛ يعنى: اكثر بيمارى‏هاى جوانان، نه (كلّها) همه و اين نسخه (اكثر) به نظر درست‏تر است.
(3) مقصود از حرارت در اصل، چنان كه شارحان قانون تصريح نموده ‏اند، حرارت غريزى، میباشد، در تبيين حرارت غريزى مى‏توان گفت، آنچه از حرارت تصور مى‏شود، عبارتند از:
1. حرارت محسوس از آتش؛ 2- حرارت محسوس از نور؛ 3. حرارت محسوس از حركت و استحكاك؛ 4. حرارت محسوس از بدن حيوان.
به نوع چهارم از حرارت در تعبير حكما و اطبّا حرارت غريزى اطلاق مى‏گردد و در بيان حقيقت آن آراى مختلفى ارائه شده است. بعضى آن را از مزاج روح مى‏دانند، و بعضى از مزاج بدن، ارسطو آن را حرارت فلكى كه همراه با نفس بر بدن افاضه شده، می‏داند كه در ماهيت و نوع از ديگر حرارت‏ها متمايز بوده و آلت براى طبيعت است.
شيخ الرئيس در كتاب شفاء از ارسطو چنين حكايت مى‏كند:
حرارتى كه بواسطه آن بدن علقه نفس را میپذيرد، از جنس حرارت عنصرى (آتش) نيست بلكه از جنس حرارتى است كه از اجرام آسمانى افاضه مى‏شود به دنبال حرارت آسمانى، حيات افاضه مى‏گردد بر خلاف حرارت عنصرى، و با مفارقت نفس از بدن حرارت غريزى نيز از بدن خارج میگردد، لذا بدن رو به تعفن می‏رود، فيضان حرارت غريزى از اجرام آسمانى به گونه اشعه ‏افكنى نيست، بلكه مانند فيضان قوا بر ارواح مى‏باشد، ابن ابى صادق مى‏گويد: حارّ غريزى، جوهرى آسمانى، گرم وتر، لذت بخش، كه در آن هيچ حدت و سوزش وجود ندارد.
اين نظريه بسيارى از طبيبان است، ولى جالينوس حرارت غريزى را از آتش عنصرى آميخته، با ساير عناصر تشكيل دهنده بدن، میداند، و رازى نيز به اين نظريه تمايل نشان داده است و حرارت غريزى را نوعى آتش میداند.
كمتر است، و گرمى مزاج جوانان از حيث مقدار كمتر، ولى از حيث كيفيت و شدت‏
بيشتر میباشد.
توضيح آنچه وى می‏گويد: تصور كنيد حرارت معينى (مانند: حرارت خورشيد) كه در مقدار يكسان است يا يك جسم گرم لطيف (مانند: آتش معينى) را كه در كميت و كيفيت يكسان است، آن گاه آن حرارت را يك بار در گوهری‏تر و بسيار، مانند: آب، منتشر شود و بار ديگر در گوهرى خشك و كم، مانند: سنگ، پس از آن چنين مشاهده مى‏شود كه گرماى گوهر آبى، كميت بيشترى دارد و سوزش و كيفيت ملايم‏تر، ولى گرماى سنگ، كميت كمترى دارد و از سوزش و كيفيت بيشترى بر خوردار است.
بر همين اساس، وجود گرما در مزاج صبيان و جوانان را قياس كنيد، زيرا صبيان از نطفه بسيار گرم كه هنوز عوامل كاهش دهنده بر آن عارض نشده، متولد شده ‏اند، لذا كودك در مسير بزرگ شدن و پيمودن مدارج رشد، در تلاش میباشد، و هرگز در روند رشد، متوقف نشده چه رسد به بازگشت، ولى در جوان سبب افزاينده حرارت غريزى وجود ندارد و نيز علتى كه باعث كاهش و خاموشى حرارت شود، به وجود نيامده است، بلكه آن حرارت با رطوبتى اندك در كميت و كيفيت نگه دارى میشود، تا وارد دوره انحطاط و كهولت گردد، البته اين رطوبت اندك در جوانان براى حفظ حرارت غريزى كافى مى‏باشد، ولى نسبت به زمان رشد در صبيان اندك است، گويا اين رطوبت (غريزى) در ابتدا به اندازه ‏اى بوده كه هر دو جنبه يعنى حفظ حرارت غريزى و افزايش رشد را تأمين نمايد، ليكن در ادامه به اندازه ‏اى كاهش می يابد كه تنها يكى از آن دو جنبه را (حفظ حرارت غريزى)ايفا می‏كند، سپس به اندازه ‏اى كاهش پيدا می كند كه هيچ يك از آن دو جنبه را تأمين نمی ‏نمايد، پس براى كفايت دستِ كم يكى از آن دو جنبه، لازم است اين رطوبت در حد متوسط باشد، و ممكن نيست كه نمو را تأمين كند ولى حفظ حرارت غريزى ننمايد، چگونه چيزى افزوده گردد ولى اصل آن (حرارت غريزى) حفظ نگردد، پس بايد حرارت غريزى حفظ گردد و رشد متوقف گردد، و اين همان سن و مزاج جوان است.
اما ديدگاه گروه دوم طبيبان، كه رشد و نمو صبيان را تنها به سبب رطوبت می‏دانند، و براى حرارت نقشى قايل نمی باشند، نادرست است، زيرا رطوبت، ماده رشد است و ماده به خودى خود تأثيرپذير و تخلّق پذير نمى‏باشد، بلكه بايد نيروى فاعلى در آن عمل نمايد و نيروى فاعلى در اينجا نفس يا طبيعت، به فرمان خداى متعال است و عملكرد طبيعت يا نفس نيز به وسيله ابزارى به نام حرارت غريزى، است.
همچنين ديدگاه ديگر آنان، كه نيروى اشتها در صبيان را تنها ناشى از سرد مزاجى ايشان مى‏دانند، نادرست است، زيرا اشتهاى تباه، كه از سردى باشد، هرگز گوارش نيافته و در فرايند تغذيه آنان قرار نمیگيرد، در حالى كه گوارش در آنان بيشتر مواقع به بهترين وجه ممكن، انجام میگيرد، اگر چنين نبود بيشتر از آنچه از بدن تحليل رفته، جايگزين نمی‏گرديد تا اين كه رشد تداوم يابد، ولى گاه صبيان به دليل پرخورى و بی نظمى در غذا خوردن، و تناول چيزهاى نامطبوع و مرطوب، و انجام حركات تباه كننده، روى غذا، دچار بدى گوارش می‏شوند، لذا در بدن، بويژه ريه آنان، مواد اضافى بسيارى انباشته میگردد و به پاكسازى بيشترى نياز دارند، و (به دليل وجود گرمى در مزاج آنان) تنفّس‏ «1» آنان سرعت و تواتر بسيارى دارد، ولى عظيم نيست، زيرا نيروى صبيان تمام نمی ‏باشد.
______________________________
(1) در نسخه بولاق «نبض» دارد كه طبق نسخه تهران، آملى و جيلانى تنفّس ترجمه شد زيرا با توجه به ادامه مطلب كه درباره ريه است مناسب‏تر مى‏باشد، يعنى به دليل تجمّع مواد اضافى و عفونى در ريه آنان، و نرسيدن هواى كافى دچار تنگى نفس و تواتر و سرعت در تنفّس مى‏شوند، و به همين علت (تنگى نفس) تنفسِ عظيم، ندارند.
اين بود گفتارى درباره مزاج صبيان و جوانان، بر اساس ديدگاه جالينوس كه ما از وى نقل كرديم.
سپس بايد بدانيد كه حرارت مزاج بعد از سن وقوف، شروع به كاهش می‏كند، زيرا هواى اطراف بدن باعث خشكى ماده حرارت، يعنى رطوبت، میگردد، و از درون نيز حرارت غريزى آن را يارى می‏نمايد و علاوه بر آن، حركت‏هاى بدنى و نفسانى، كه در زندگى و معيشت ضرورى است، با رطوبت غريزى در ستيز و طبيعت هم از مقاومت دايم با آن ناتوان مى‏باشد، چرا كه همه نيروهاى جسمانى انسان، پايان پذير است، و اين موضوع در دانش طبيعى تبيين شده است، پس كار نيروهاى بدنى در امر تدارك و تغذيه بدن پيوسته نمیباشد. و بر فرض اگر نيروهاى بدنى نيز بی پايان و پيوسته در تدارك آنچه به يك اندازه برابر از بدن تحليل میرود، بودند ولى اين تحليل در بدن هرگز به يك اندازه نبوده، بلكه پيوسته و هر روزه در افزايش است و در نتيجه، تدارك جايگزين در برابر تحليل روزافزون ناكافى می باشد، و همين تحليل، باعث نابودى رطوبت غريزى میگردد، چرا چنين نباشد و حال اين كه دو عامل (تحليل دايم بدن و فقدان جايگزين كافى) عليه تدارك نقصان و بازگرداندن آن به بدن، دست به دست هم دادهی‏اند؛ بنا بر اين به ضرورت، ماده (رطوبت) رو به فنا رفته و متعاقب آن حرارت نيز خاموش میگردد، بويژه اين كه علاوه بر كاهش و ته كشيدن ماده، سبب ديگرى- يعنى پيدايش روزافزون رطوبت بيگانه، به دليل فقدان گوارش درست غذا- نيز به ميان مى‏آيد، و رطوبت بيگانه بر اطفاى حرارت غريزى از دو جهت مساعدت مینمايد:
1. ايجاد خفگى حرارت غريزى؛ 2. ايجاد كيفيت ضد، زيرا رطوبت بيگانه، بر خلاف رطوبت غريزى، طبيعتى بلغمى و سرد دارد.
اين (خاموشى حرارت غريزى) همان مرگ طبيعى است، كه براى هر شخص به اقتضاى مزاج اوليه او تا زمان وجود نيروى حفظ رطوبت غريزى، مقرر شده است، و براى‏ همه اجل معينى است و هر اجل، كتاب معلومى دارد و آن به لحاظ اختلاف امزجه‏ «1» در اشخاص متفاوت است، اين مرگ‏هاى طبيعى است و براى انسان غير از آن، مرگ‏هاى ناگهانى نيز وجود دارد.
خلاصه آنچه مورد بحث قرار گرفت، اين كه بدن صبيان و جوانان، گرم به اعتدال است، و بدن سالمندان و پيران سرد است، ولى بدن صبيان به خاطر تداوم رشد از حد اعتدال، مرطوب‏تر است. درستى اين نظريه از دو طريق تجربه و قياس‏ «2» قابل استدلال مى‏باشد. دليل تجربى آن، نرمى استخوان‏ها و رشته‏ هاى عصبى‏ «3» صبيان مى‏باشد؛ و طريق قياس، نتيجه‏ گيرى از نزديكى سن صبيان به نطفه‏ «4» و روح بخارى‏ «5» آنان است. بدن ميانسالان بويژه پيران علاوه بر سردى مزاج، خشك‏تر «6» است و درستى اين نظر نيز از طريق تجربى- يعنى سفتى استخوان‏ها و خشكى پوست آنان- و نيز طريق قياس- يعنى دورى سن آنان از نطفه و خون و روح بخارى- قابل اثبات است.
سپس اجزاى آتشى در صبيان و جوانان يكسان است، و اجزاى هوايى و آبى در صبيان بيشتر مى‏باشد، و اجزاى زمينى در بدن سالمندان، بويژه پيران، از آن دو (اجزاى هوايى و آبى) نسبت به صبيان و جوانان به مراتب بيشتر است. اعتدال مزاج جوانان از صبيان بالاتر است، ليكن نسبت به صبيان خشك مزاج، و نسبت به پيران و كهول، گرم مزاج مى‏باشند. مزاج اعضاى اصلى بدنِ پيران نسبت به جوانان و ميانسالان، خشك‏تر .
______________________________
(1) طولانی ‏ترين عمرهاى طبيعى، به حسب مزاج‏هاى مختلف، در صورتى كه از اعتدال بيرون نروند، به ترتيب عبارتند:
1. اشخاص دموى؛ 2. اشخاص صفراوى؛ 3. اشخاص بلغمى؛ 4. اشخاص سوداوى.
(2) تجربه در اينجا يعنى مشاهده و استقرا و قياس قضيه منطقى متشكل از صغرا و كبرا مى‏باشد.
(3) در نسخه آملى «اعضاء» به جاى اعصاب مى‏باشد؛ يعنى: نرمى اعضاى كودكان.
(4) در نسخه آملى «بالدم» نيز دارد، يعنى نزديكى به خون.
(5) روح بخارى، اجزاى بخار در آن غلبه دارد وتر است، زيرا هواى آميخته با آب می باشد.
(6) زيرا بدن آنان بسيار تحليل رفته است.
افزايش رطوبت ترى زاى بيگانه، بدنى مرطوب‏تر از آنان دارند (لذا آنان بسيار در معرض نزله ‏ها قرار مى‏گيرند).
ابن سينا، حسين بن عبد الله – مترجم: مسعودى، على رضا، ترجمه قانون در طب، 1جلد، مرسل – كاشان، چاپ: اول، 1386 ه.ش.

کتابخانه بزرگ پرتال اشارت

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

کلیه حقوق این سایت متعلق است به مجموعه بزرگ اشارت با مدیریت ایمان رضی زاده مشهور به حکیم رضی