محصول به سبد خرید اضافه شد
0
کتابخانه آنلاین اشارت| وارد شوید| ثبت نام کنید

لمعات طرف اول

دسته‌بندی: عرفان اسلامی
تاریخ: 25 جولای 2020
بازدید: 19 views
لمعات طرف اول لمعات طرفه اول اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است الى اخره.

لمعه اول‏ لمعات

اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است الى اخره.

هر آفريده را به حسب روش خويش از خزانه بخشش ايزدى او را بخشى معين هست، و به همان قدر كه نصيب او مى‏شود از مبدأ خود آگاه مى‏گردد و تسبيح مى‏كند كه‏ «إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» و ليكن تفاوت ميانه ايشان در افزونى آن بخش است و كمى آن. و هر بخش از آن معرفت و آگاهى كه مانند معرفت و آگاهى خاتم كه عبارت از محمد- صلوات اللّه و سلام عليه و على آله-[1] است كه كمال انسانى بدو تمام گشته و ختم شده او لايق افزونى تواند بود. پس هركدام از آنها كه مطابق و مناسب كمال خاصه خاتمى و موافق كتاب و سنت او، هرآينه به نام كمال سزاوار[2] باشد و به كوشش در طلبش ارجمند[3].

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس‏ نه هر آن كو ورقى خواند معانى دانست‏
 

و چون اصل كتابى كه به خاتم فرود آمده‏[1] صورت آن بيست و هشت عدد است و وجوه صور اصلى تنوعات علوم خاصه او بيش از اين نيست، هرآينه فصول اين كتاب كه صور وجوه و تنوعات معرفت صاحبش است هم بر آن عدد[2] نهاده شد تا موافقت و مطابقت متحقق گردد. و چون كمال معرفت بر وجه مطابقت مذكور آگاهى است از يگانگى حق تعالى به وجهى كه از تفرقه آغاز و انجام و چگونگى مبدأ و معاد خالى نماند، از براى آن مصنف بعد از تبيين معنى عشق چنانچه‏[3] در ديباچه بروجه مشروح آن را روشن گردانيده مى‏خواهد كه بيان مبدئيت او و جهت‏[4] تقدمش بر عاشق و معشوق ذاتا و حكما و عينا روشن گرداند.

لمعه اول‏

در بيان مبدئيت عشق و وجه تقدم او بر عاشق و معشوق ذاتا و آن در تعيّن اول صورت بندد، چنانچه تحقيق آن در بيان‏[5] ديباچه روشن گشته‏[6].

قوله: «و ما الوجه الا واحد» الى اخره. يعنى بر مجالى نفس الامر و به منصات‏[7] واقع غير از يك رو نيست اين‏قدر هست كه چون تو در مطموره‏[8] كثرت آينه‏هاى‏[9] مدارك و مشاعر متعدد گردانى و آماده دارى هرآينه در هر يكى‏[10] رويى نمايد و رويهاى بسيار در عالم نمايش كونى هويدا گردد.

لمعه‏[11] دوم‏

«سلطان عشق» الى اخره. در بيان ظهور عاشق و معشوق از عشق وجودا[12] و تقدم او بر ايشان حكما، و موطن آن تعيّن دوم است‏

لمعه سوم‏

«عشق هرچند دايم خود را» الى اخره. تا غايت بيان ظهور عاشق و معشوق از عشق در تعينات جلايى‏[1] كه آن را حضرات‏[2] خوانند ازآن‏رو كه ظاهر از مظهر جدا نيست، كرده و از اينجا باز بيان آن ظهور مذكور در تعينات استجلايى كه عالم خوانند او را كه ظاهر از مظهر متميز است و جدا خواهد كردن به ترتيبى كه در آن تعينات واقع است و آينه كنايت از عالم است.

قوله: «ا انت ام انا؟» الى اخره. يعنى آيا تويى با من اين عين جامع كه عالم به يك بار عبارت از آن است و عين عاشق نيز همان‏كه در عين من پيدا شده عند تقابل القابل حاشا از من كه اثبات دو كنم يا در نظر همه‏[3] بين من حول دو بينى باشد. و چون اين مشهد وحدت حقيقى خواهد بود كه مسلك خاصه ورثه ختمى است و هر طايفه از طالبان كمال كه متوجه صوب تحقيق آن شده‏اند تا غايت از سرحد حقيقت آدميت كه قاب قوسين وجوب و امكان است و محل تمايز ظاهر از مظهر نگذشته‏اند و قوت سلوك ايشان بيشتر از آن نبوده و لهذا تارة قايل به نور و ظل شده‏اند و تارة به وجوب و امكان؛ در مصرع دومين، نوع تعريضى بدان طايفه مى‏كند. و چون ايشان على اختلاف طبقاتهم دو صنف‏اند[4] بعضى اهل انظار[5] برهانى‏اند و بعضى اهل اذواق عيانى، مى‏تواند بود كه تكرار حاشاى تنبيه بدان باشد.

قوله فيه «فالبحر بحر» الى آخر البيتين. يعنى درياى وحدت اصلى و بود بر همان قرار دريايى خود است كه بود[6].

آسمان همچنان به جاى خود است‏ بر همان قطب و بر همان محور
 

و اينكه مى‏نمايد بر روى دريا از حوادث گوناگون اكوان و الوان‏

[1] ( 1)- ب: جدائى.

[2] ( 2)- ب: حضرت.

[3] ( 3)- ب: در زمره همه بين.

دم: در نظر همين.

[4] ( 4)- ب: صفت‏اند.

[5] ( 5)- ن: نظاير.

[6] ( 6)- ب: فرد.

[1] ( 1)- ب: آمده و.

[2] ( 2)- ب: عده شده است.

[3] ( 3)- ب: چنانكه.

[4] ( 4)- ب: و وجه.

[5] ( 5)- ب: در ديباچه.

[6] ( 6)- ب: گشت.

[7] ( 7)- به منصات.

[8] ( 8)- دم: چون در مطموره كثرت.

[9] ( 9)- ب: آينتها. دم: آئين‏هاى.

[10] ( 10)- ب: هريك.

[11] ( 11)- ن: لمعه.

[12] ( 12)- ب: وجود از تقدم.

 

کتابخانه بزرگ پرتال اشارت

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

کلیه حقوق این سایت متعلق است به مجموعه بزرگ اشارت با مدیریت ایمان رضی زاده مشهور به حکیم رضی