کتاب اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين)
از آثار آيت الله ناصر مكارم شيرازى، شامل شرح كامل خطبه 193 نهج البلاغه( خطبه متقين مشهور به خطبه همّام) در دو جلد است.
در اين اثر، تمامى 110 صفتى كه اميرالمؤمنين على( ع) براى اهل تقوا ذكر نموده، شرح شده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه گردآورنده و متن اصلى شرح خطبه متقين تشكيل شده است.
در اين اثر مطالب خطبه متقين به شيوه شرح ترتيبى و به صورت جامع و اجتهادى توضيح داده شده است.
محتوا
1-درباره محتواى اين اثر سودمند به جهت رعايت اختصار، به ذكر نمونه هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى شود:
نويسنده هدف آفرينش را چنين بيان كرده است:
خداوند واجب الوجود است و داراى كمال مطلق كه هيچ نقصانى در او تصور نمى شود تا بخواهد با خلقتش جبران نقصى كند و در حقيقت آفرينش مخلوقات براى اين بود كه جودى كند نه سودى كند.
او فيّاض است و منشأ تمام صفات حسنه، و اقيانوس مواج كمالات موجود در عالم.
اگر در ما صفتى از آن صفات يافت مى شود قطره اى از آن اقيانوس بیكران است و هستى مخلوقات از جمله افاضات خداوندى است كه عين كمال است.
او با خلقت مخلوقات، اولين مرحله كمال را براى خلايق ايجاد فرموده تا سكوى پرش مراحل ديگر تكامل قرار دهند و به نهايت مرحله ممكن كه لقاء اوست برسند.
2-نويسنده در شرح« و يستثيرون به دواء دائهم: و پرهيزگاران درمان دردهاى خود را از قرآن مى گيرند»، نوشته است:
همچنانكه درد حُزن متقيان به واسطه تلاوت قرآن تشديد مى شود، دواى آن هم از قرآن به دست مى آيد
اگر حزن آنها از عواقب امور و جهل به آن باشد، با خواندن قرآن نور اميد هر چه بيشتر در قلب آنها تجلّى كرده و هر چه بيشتر تلاش می كنند،
و بهره برمى گيرند، و اگر حزن آنها به واسطه دورى و عدم وصال به محبوب باشد، قرآن به عنوان نامهاى اميدبخش و نويد دهنده در راه رسيدن به اين وصال است
3-استاد يادآور شده است:
از مسائل مهم كه بايد آن را جزو اركان تأثير قرآن در قلوب دانست، اخلاص در قرائت است،اگر عملى بدون آن صورت گيرد، بى ارزش و از درجه اعتبار خالى است.
اخلاص روح عبادت سرمايه تجارت اخروى و رأس المال تجارتهاى دنيوى است.
اگر قرائت قرآن براى اغراض غير الهى مثل اينكه مردم خوششان آيد، يا به اين وسيله دكّانى باز كرده و قصد پول به جيب زدن داشته باشد، ثواب ندارد بلكه عقاب دارد.
4-نويسنده در شرح اين عبارت« اذا زكى احدهم خاف مما يقال له فيقول أنا أعلم بنفسى من غيرى و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تؤاخذنى بما يقولون و اجعلنى أفضل مما يظنون و اغفرلى ما لا يعلمون:
هرگاه يكى از آنها( متقين) ستوده شود، از آنچه بر او گفته مى شود به هراس مى افتد و مى گويد:
من از ديگران نسبت به خود آگاهترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاهتر است( مى گويد) خدايا! مرا به آنچه مى گويند مگير و مؤاخذه مكن!
و مرا بهتر از آنچه گمان مى كنند قرار ده، و آنچه را از اعمالم نمى دانند بيامرز»، چنين نوشته است:
مدح مداحان و ثناء ثناخوانان در متقين تأثير نكرده و عوض نمى شوند، بلكه مدح باعث بيدارى آنها مى شود كه مبادا از جاده خارج شوند.
متقين نقّاد خويشتن هستند، وقتى مدح مى شنوند، به انتقاد از خود می پردازند.
متقين در مقام خودشناسى پيشرفته و خود را شناخته اند، اين خودشناسى و معرفت نفس زيربناى دو خصلت قبل است وقتى خود صفت وجودى خود را شناختند، از مداحى ديگران خشنود نشده، و به نقّادى از خود مى پردازند.
5-نويسنده در شرح« يمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل:
پرهيزگار و متقى، بردبارى و دانش را به هم آميخته و گفتار را با كردار هماهنگ ساخته است»،
چنين نوشته است:
پرهيزكار اگر در جائى بردبارى به خرج مى دهد، و حوصله مى كند، از روى علم و آگاهى به ثمرات حلم و پاداشهائى است كه خداوند براى فرد حليم قرار داده است، به خاطر فضيلت حلم است كه بردبارى مى كند و اگر پرهيزگار دانش اندوزى مى كند، يا تعليم مى دهد، با تكيه به پشتىِ حلم چنين می كند،
از طعنه جاهلين از كوره به در نمى رود و بر هدف و مسير خود استقامت مى كند
6-نويسنده، آفات علم بدون عمل را چنين عنوان مى كند:
- نابودى علم در اثر عمل نكردن
- عدم تأثير در نفوس مردم
- علم بدون عمل نه تنها مفيد نيست، بلكه دور كننده از خداوند و رحمت او نيز هست
- موجب عقوبت سنگين است كه بدترين آن خارج شدن حلاوت ياد و ذكر خدا از قلب است
همچنين آفات عمل بدون علم را چنين برمى شمارد:
- گمراهى از جاده مستقيم حق و دورى از آن
- عدم قبول عمل بدون علم و معرفت
- همراهى با فساد
- در جا زدن در مسير تكامل
7-نويسنده در شرح« تراه قريباً أمله: آرزوهايش را نزديك و غير طولانى میبينى». چنين نوشته است:
از صفات ديگرى كه مولى على( ع) براى پرهيزگاران مى شمارند طولانى نبودن آمال و آرزوهاى آنها است.
مولى امل و آرزو و اميد به آينده را نفى نمى كنند، بلكه طول آن را مذّمت مى كنند.
اصل اميد و آرزو موتور محرّك وجود انسان است؛ يعنى انسان زنده داراى اميدها و آرزوها است. چرخ وجود انسان را اميدها به حركت درمى آورد.
آرزوها ذاتاً بد نيست، بلكه طول امل و آرزوى دور و دراز ناپسند است.پرداختن به آرزوهاى دور و دراز قدرت تفكر صحيح را از انسان مى گيرد،
و انسان نمى فهمد كه دنيا زودگذر است،نمى خواهد درگذشت زمان تعمّق كند، زيرا گذشت زمان عبارت است از بريدن تدريجى درخت عمر.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.