کتاب ارسطاطالیس فی النفس
کتاب ارسطاطالیس فی النفس در اصل به زبان یونانی بوده و توسط اسحاق بن حنین، به عربی ترجمه شده و افضلالدین کاشانی، تلخیصی از یکی از شروح آن را به فارسی درآورده است و نیز به زبانهای مختلف اروپایی، ترجمه شده و در آن سرزمین، تا قرون جدید، بزرگترین مرجع مطالعه در علم النفس، بشمار میرفته است.
علاوه بر آن، در جهان اسلام نیز همواره مورد نظر و توجه بوده است و کتابهای عمدهای که از سوی فلاسفه مسلمان درباره نفس نگاشته شده، کاملا متأثر از این کتاب عظیم بوده است.
کتاب ارسطاطالیس فی النفس دارای سه مقاله میباشد;
در مقاله نخست، به معرفی نفس و اهمیت آن پرداخته شده و در مقاله دوم، حد و تعریف نفس، بررسی شده است. مقاله سوم نیز، مباحثی پیرامون حس ششم و عقل فعال و منفعل را در خود جای داده است.
ترکیب نفس با بدن در نظر ارسطو، از نوع ترکیب ماده با صورت است و ازاینرو، نفس و بدن را هرگز نمیتوان دو پدیده مستقل از یکدیگر، بشمار آورد، بلکه باید آن دو را دو جنبه از یک موجود، دانست
و هم از اینجا دانسته میشود که جدایی نفس از بدن، امری ناممکن است؛ زیرا هر صورتی با ماده قریب خود، شیء واحدی را تشکیل میدهند. ماده جنبه قوه و صورت، حیثیت فعلیت آن شیء را تأمین میکند و نیز به همین لحاظ است که از نظر ارسطو، بحث درباره اینکه نفس و بدن چگونه با یکدیگر اتحاد مییابند، موردی ندارد.
چنانکه این بحث، در مورد موم و نقشی که بر روی موم است و بهطور کلی، در مورد ماده شیء معین و آنچه این ماده از آن اوست، مطرح نمیشود
بدون هیچ تردیدی نفس ارسطویی جوهر است. او تصریح میکند که: «نفس بالضروره جوهر است» و نیز میگوید: «نفس جوهری است به معنای صورت؛ یعنی ماهیت جسمی که دارای کیفیت معینی است
هنوز بررسیای ثبت نشده است.