کتاب ترجمه و شرح ترجمان الاشواق
کتاب ترجمه و شرح ترجمان الاشواق مشتمل است بر ديوان اشعار عربى محى الدين عربى، در زمينه عرفان ادبى و نظرى
و نيز حاوى ترجمه و شرح فارسى آن اشعار، به قلم گلبابا سعيدى است
كه البته مترجم، همان ترجمه و شرح جناب رينولد آلين نيكلسون به زبان انگليسى را به فارسى برگردانده است.
ساختار کتاب ترجمه و شرح ترجمان الاشواق
كتاب، مشتمل است بر غزلياتى عاشقانه و عارفانه كه بيشتر با عباراتى مكنى و معقد همراه است و شرحى مبسوط و تا حدى دور از فهم از سوى نيكلسون.
بخش عربى كتاب يا ترجمان الاشواق( متن عربى):
داراى يك مقدمه و 61 غزل( مترجم، تعبير قصيده را به كار برده) است
برخى از آنها، مشتمل بر واژه ه اى دور از ذهن و عبارات داراى تعقيد لفظى و معنوى است،
لذا در پاره اى موارد، درك مطلب سخت و دشوار مىباشد.
غزليات کتاب ترجمه و شرح ترجمان الاشواق
حداقل، سه بيتى و حداكثر، سى و هفت بيتى است. اولين غزل، چهار بيتى است.
بخش فارسى كتاب يا ترجمان الاشواق( ترجمه و شرح):
بدين صورت است كه در هر قصيده، نخست، ابيات با ذكر شماره ترجمه مى شوند،
سپس عبارات و تركيباتى كه نياز به شرح دارند يا به مطلب خاصى اشاره مىكنند، جدا جدا تشريح مىشوند و مشاراليه آنها مشخص مىگردد.
محتوا کتاب ترجمه و شرح ترجمان الاشواق
ابن عربى در آغاز ديوان، ابتدا، در رابطه با ورودش به مكه معظمه و آشنا شدنش با جمعى از علماء، سخنانى به ميان آورده، مىگويد:
در سال 598 به مكه فرود آمدم، با گروهى از بزرگان و دانايان، مردان و زنان آشنا شدم.
در ميان ايشان كسى را چون جناب مكين الدين، ابو شجاع، زاهر بن رستم، نيافتم.
همچنين خواهر وى، شيخه ى حجاز، فخر النساء را در فضايل سرآمد همگان يافتم.
كتاب صحيح ترمذى و بسيارى از ديگر كتب را در آن سامان خدمت شيخ تلمذ كردم،
اما خواهرش
كه به حق، افتخار زنان و مردان دانشمند بود، كسى فرستادم و از وى درخواست استماع حديث كردم، چون حديث را نيكو مىدانست، ليكن نپذيرفت
و گفت:« آرزوهايم سرآمده و مرگم فرارسيده و اين چندگاه پايان زندگى ام در فكر بندگى خدايم؛ بدين جهت از اين كار، معذورم»؛
با اين حال، به برادر دانشمندش اجازه داد تا به نيابت از وى، رخصت عامى در ارتباط با همه روايات او برايم بنويسد و برادرش چنين كرد و اجازه نامه را به خط خويش برايم فرستاد…
شيخ مكين الدين را دخترى بود كه زيبايى صورت و نيكويى سيرت، به حقيقت، در وى جمع آمده بود. نام وى، نظام، لقبش، عين الشمس و البهاء و از زنان بسيار فرهيخته و دانا، عابد روزه دار و معتكف پرهيزگار بود و…
ما نيز از نظم خود در اين كتاب، با زبان نرم مغازله و عبارات پاك تغزلى، بهترين آويزه ها را به گردن او آويختيم…
همواره در آنچه اينجا به نظم آورده ام، اشاره اى است به واردات الهى و تنزلات روحانى و مناسبات علوى
اين امر، بنا بر شيوه ى آرمانى ما جريان دارد… اين معارف و معانى بلند را به زبان تغزل كه نوعى شعر عاشقانه است
از آن جهت بيان داشتم كه دلهاى مردمان به اينگونه بيان عشق مىو رزد و انگيزه هاى شنيدن آنها فراوان است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.