كتاب طب و طبيعت
کتاب طب و طبیعت تأليف اسماعيل ناظم، نگاشته اى به زبان فارسى و دربرگيرنده يكى از مباحث زيربنايى در اصول و مبانى طب سنتى ما است كه به شناخت طبيعت به عنوان قوه مدبره و شيوه عملكرد آن اختصاص دارد.
ساختار
كتاب، داراى يك مقدمه و سه فصل و يك خاتمه است.
محتوا
در مقدمه، به ماهيت طبيعت و معناى لغوى، فلسفى و پزشكى آن و شيوه عملكرد طبيعت اشاره شده است.
در فصل اول
قوانين كلى عملكرد طبيعت بيان شده است.
قوانين كلى اى را كه مؤلف براى طبيعت ذكر كرده، 9 قانون كلى( قانون نضج، دفع از أشرف به أخس، انتقال، حرارت دوستى، اشتغال و غفلت، دفع از طريق اسهل و عادى، حكمت، حرارت درمانى و قانون تدريج) است.
اين فصل، از سويى خواننده را با« طبيعت» بيشتر آشنا مى كند و از سوى ديگر از قوانين عملكرد آن در حفظ صحت تن و تدبير بدن سخن مىگويد تا طبيب را جهت ايجاد مصنوعى آنها كه در بخشهاى آينده به تفصيل از آنها بحث میشود، آماده كند
لذا اين فصل را بايد زيربناى مباحث آتى ناميد.
با فهميدن اين قوانين است كه طبيب ديگر خود را ناآشنا و بيگانه از طبيعت به عنوان سيستم مديريتى بدن نمی داند، بلكه طبيعت را عنصرى آگاه و همكار خود مى يابد
لذا علائم و هشدارهاى آن را به ديده حرمت مى نگرد و در راستاى پاسخى مناسب به آنها می كوشد و ياد میگيرد كه طبيعت از او چه توقعى دارد.
فصل دوم
به روشهاى جزئيه عملكرد طبيعت پرداخته شده است. در اين فصل، در باره وظيفه طبيب در برابر بيمار نيز سخن گفته شده است.
بخش سوم
پيرامون اعانت طبيب بر طبيعت است.
اگر بخواهيم از نگاه ديگر به بخشهاى اين رساله نگاه كنيم، آنچه در بخش اول و دوم گفته شد را بايد بخش تئورى و معرفتى اين رساله و به قول قدما، بخش نظرى بناميم
بخش سوم را بايد بخش بالينى و كاربردى و به قول قدما، بخش عملى بخوانيم
در واقع، اين بخش، ثمره بخش اول و دوم اين رساله است كه جمله معروف اطبا:« طبيب، معين طبيعت است» را تفسير مى كند و از لابه لاى كتب و كلمات ايشان، در ابعاد آن به گفت وگو می نشيند.
اين بخش، در ابتدا از پيشينه قاعده مذكور يعنى جمله« طبيب، معين طبيعت است»، در كلام اطبّاء بحث مى كند و سپس از قوانين كلى اعانت طبيب بر طبيعت سخن مى گويد و در نهايت، با شرح برخى روشهاى جزئيه اعانت طبيب بر طبيعت، سخن خود را به پايان می برد.
خاتمه دربرگيرنده سه مطلب است:
يكى، شناخت برخى مسائل كه طبيب را در اعانت بر طبيعت آگاهتر مى كند
دوم، ريشه يابى دقيق از نحوه اكتشاف روشهاى اعانت طبيب بر طبيعت
سوم، دليل نياز طبيعت به اعانت.
مبحث طبيعت در لابه لاى كتب طب سنتى بسيار به چشم مى خورد؛ با اين حال، مبحثى مستقل و جداگانه در اين باره، در هيچيك از كتب اين دانش به چشم نمیخورد.
آنچه در اين كتب و پيرامون اين مبحث مهم به چشم مى خورد، تنها اشارات و گهگاه، تصريحات پراكنده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.