[real3dflipbook id=’63’]
کتاب گزيده حقايق
گزيده حقايق سپاس خداى را بر نعمتهاى پى درپى او، باغهاى [نعمتش] را در طول روز مى نگرم و همه شب در آبگيرهاى احسانش فرو مى روم؛
درود من بر سرور فرزندان آدم و بهترين كسى كه جهان را به جمال او آراست؛
محمّد- ص- كه صاحب شريعت اسلام است و فراخواننده پرى و آدمى به بهشت جاودان، و بر خاندان او كه به انوارش هدايت شدند و به ياران او كه از آثارش پيروى كردند.
اين اثر درخشان، زبدة الحقائق نام دارد روشنگر و دربرگيرنده سه اصلى است:
كه همه مردم به سبب آن بندگى مىكنند.
آن را در صد فصل پرداختم و هر اصلى را به نكاتى باريك آراستم كه براى طالبان اصول دين آمادگى كامل و براى مقصود سالكان، از علم اليقين به عين اليقين، اندوخته يى كافى است.
در رساله علائيه كه در مذهب پيشينيان صالح و روندگان راه آنان- رض- ساختم، به اصولى كه عوام از آنها بى نياز نيستند، پرداختم؛
شرح نوشتار کتاب گزيده حقايق
امّا آنچه تشنگى خواصّ را فرومى نشاند، در اين فصول بيان كردم.
در نوشتن آن، از خداى بزرگ استخاره كردم،
خواطرى بر من چيره ساخت كه چاره يى جز انجام آن نيافتم.
افزون بر آن، كار نيكو بود و تقدير نيز مرا در اين راه مىكشاند.
هر بنده يى در امور دين و دنيا طلب خير كند، مقدمات رسيدن به برترين درجه آن برايش فراهم مىشود.
وقتى كه سرگرم تحصيل علم و سود جستن از آن بودم و تمام شب و روز را در افزون طلبى از علم، زانو به زمين مىزدم، برادران، آن را از من مىخواستند.
چون از طلب علم دست كشيدم و بدان بى توجه شدم و از آن روى گرداندم و از دل راندم، ياران از توقع خود طمع بريدند.
بى ميلى من به اندازه يى رسيد كه دور مىنمود روزى به آسودگى تأليفى آماده سازم يا به تصنيفى پردازم.
دل، در گرداب دريايى بىساحل و بى آغاز و انجام غرق گشته بود،
دستآويزى نبود كه بدان تكيه كند و چيزى نه، كه بدان پناهنده شود.
يكى از ياران مخلص خود را مىديدم كه احاطه بر نهايى ترين نظر دانشمندان را در اصول دين و به پايگاه روندگان راه برهان و يقين، مشتاق بود.
چون او را، در راهى كه پيش گرفته بود، محتاج ديدم، بهره يى از عمر را در آن صرف كردم.
بدان سبب، حال دل بر من مشوش شد، ولى درخواست راستين او مرا بر آن امر واداشت تا آنكه از خداى بزرگ طلب خير كردم
كه به تقدير خود خاطرات بازدارنده را از من دور سازد و مرا بدين امر چيرگى بخشد و مانع و دافعى در آن كار نيابم.
دلم بدين سخن رسول- ص- آرامش يافت كه: «هر كس خير خواهد، نااميد نماند». به نوشتن اين فصول آغازيدم و مقدمه يى كه انگيزه اصلى نگارش رساله را موجب گشت، آوردم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.