در علم پزشکی کتاب تذکرة العلاج
کتاب تذکرة العلاج در نیمه اول قرن 13 هجری مقارت اقتدار شجاع السلطنه حسنعلی میرزا قاجار نگارش یافته است.
موضوع کتاب درمان بیماریهاست . در این کتاب به تجارب برخی از حکمای معاصر یا نزدیک به زمان حیات مولف اشاره شده و نسخه های ارزشمندی از آنان نقل شده است .
بخش اول
در علاج امراض و علامات بيماريها است و ابتدا نام بيماري،سپس علاج آن را( از صداع تا بحرانات رديه) بيان ميكند.
بخش دوم
مشتمل است بر داروها و خوردنيهاي سودمند و درمان بخش است و تقريبا به ترتيب الفبايي(از آشاميدن چوب چيني تا نشوق) است.
از این کتاب چند نسخه خطی در کتابخانه های ملک ,دانشگاه تهران,گوهرشاد و کتابخانه مجلس قرار دارد.
تابخانه پزشکی اشارت رو ببینید
بخشی از کتاب تذکرة العلاج در علم طب و پزشکی
تذكره العلاج
بسمه تعالى
تذكره العلاج نام كتابى است نگارش يافته در نيمه اول قرن 13 هجرى مقارن اقتدار شجاع السلطنه حسنعلى ميرزا قاجار كه مؤلف آن محمد مؤمن بن محمد حسن نخعى آشتيانى است.
موضوع كتاب درمان بيماريها است. در اين كتاب به تجارب برخى از حكماء معاصر يا نزديك به زمان حيات مؤلف اشاره شده و نسخههاى ارزشمندى از آنان نقل شده است كه جاى بررسى و توجه دارد.
از اين كتاب چند نسخه خطى در كتابخانههاى ملك (با كتابت جيلانى به سال 1283)، دانشگاه تهران (سال 1262)، مسجد گوهرشاد (قرن 13) و كتابخانه مجلس (كتابت على اكبر بن اسكندر همدانى تاريخ كتابت 1250 هجرى قمرى) كه كتاب حاضر تصوير نسخه اخير است موجود مىباشد./
كتاب تذكرة العلاج تأليف:
محمد مؤمن بن محمد حسين النخعي الاشتياني
[مقدمه مؤلف]
تذكرة العلاج بسم الرّحمن الرّحيم
ستايش بىقياس تحفه بارگاه حكيمى كه كلّيات عالم اسباب از مفردات مشيّتش مختصر نمونهايست و بنايش حد و سپاس تذكره دستگاه كريمى كه افراد ليل و نهار از كتابخانه ارادتش موجر نشانهايست در عين وحدت بقانون حكمت مبدء جميع كثرات اوست و در كمال خفا بقواعد تركيب ظهور جمله اشيا بدو و فى كلّ شىء له اية تذل على انّه واحد شعر بر هرچه بنگرم تو تو پديدار بوده* اى نانموده رخ تو چه بسيار بوده* مقدّرى كه از جنس ارض و سه چندين هزار نقش بديع اراست مدبّرى كه ازدواج آباء و امهات علوى و سفلى؟؟؟ شايج لا يعد و لا يحصى است كليّه وجود پر است طيبى كه صداع ظلمت شب را بطباشير صبح صادق معالجه مىنمايد حادقى كه حمى يوم شمس را بصندلى شفق و فلق مداوا فرمايد خالقى كه از جميع سلسله موجودات نوع اشرف انسانى را بتشريف شريف و لقد كرمنا بنى آدم و بزينت انّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ مشرف و مزيّن ساخت و قامت قابليّتش بخلعت نفيس إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً نواخت و درود بىعدد و صلوات نثار مقدم منور مطهر مخاطب لولاك لما خلقت الافلاك و صدر كزين قاب و قوسين او ادنا و مسندنشين صفه صفا ثم دنى فتدلّى مسرور دار الملك شفاعت و سالار شهرستان رسالت مظهر كريمه ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ مخصوص بطغراى عزّاى مرحمت پراى؟؟؟ انت شفيع المذنبين اعنى النّبى الامّى العربى القرشى المكّى المدنى المحمود الاحمد حبيب اله العالمين ابا القاسم محمد صلّى اللّه و جواهر زواهر آبدار دلاله ثمينى شاهوار مدح و منقبت بيحد و شمار سزاوار عطر خانه عطار كثير الاقتدار عالىمقدار اعنى كرّار غير فرّار مظهر قدرت كردكار و مقتداى اخبار و ابرار كه برف آب سلسبيل و كوثر كه مزاج و يسقون كاسا مزاجها كافورا دارد تشنهكامان بيابان غفلت و مستقبان زلال رحمت را سيراب مىنمايد و تحيّات زاكيات و صلوات با بركات بر آل و اطهار او صلوات اللّه عليهم اجمعين اما بعد چنين كويد اقل و احضر ناس و اضعف عباد محمّد مؤمن بن محمّد حسين انخعى الاشتيانى غفر اللّه مهما كه چون عرض اصلى و مقصد كلّى از ايجاد اباء علوى و امهات سفلى افرينش بنى نوع انسان است كه به پرستش و عبادت قيام و اقدام نمايند چنانچه فرمود وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ و حصول اين كمال و صدور اين احوال با وجود صحت بدن متصوّر نمىشود پس بر هر فردى از افراد ناس واجب و لازم است كه در محافظت صحّت حاصله استرداد زايله ان كوشيده تا از سعادت دارين و كمال در منزلين محروم نماند كما قال رسول اللّه صلّى اللّه العلم علمان علم الابدان و علم الاديان و بدين سبب حكماى سلف كتابهاى شافى و كافى و مدون در اين علم نوشتهاند نهايت بجهت اختلاف در هوا و بلدان و انقضاى زمان و تغيرات ارضى و سماوى و معالجات مسطوره و مدوّنه سلف اكثرى متروك باد آنچه معمول بحضرات اطباى اين زمان مىباشد خلاف معالجات سابق است و لهذا اين زرّه بيمقدار كه چندى از عمر را صرف اين علم نموده و در خدمت استادان اين فن بمباحثه؟؟؟ و مذاكره قيام و اقدام نموده بود بر خود لازم ديد كه مختصرى در دستور قواعد معالجات متداوله اين عصر و آنچه معمول باطبّاى حاذق اين زمان است با آنچه از اطبّاى سلف يا استادان تجربه نموده است بنويسد و اشعارى هم بعلامات و احوالات وقوعه و قوانين كه علم بانها در حين معالجه بر طبيب لازم و لا بد منه است نمايد و او را مسمى بتذكرة العلاج نموده و ديباچه او را مزيّن كردانيد بالقاب همايون بندهكان؟؟؟ مكذرشان دارا دربان قيصر پاسبان عيوقشان اعليحضرت قدر قدرت كيوان رفعت برجيس سعادت بهرام صولت خورشيد منزلت ناهيد عشرت عطارد فطرت قمر طلعت مهر سپهر عظمت و اجلال ماه فلك دولت و اقبال مؤسس اساس عدالت و انصاف مادم بنيان جور و اعتصاف واسطه طلوع امن و امان ناسخ اثار ظلم و طغيان شير بيشه جلادت؛ شرر ناحيه شجاعت المؤيد بلطف اللّه الملك المنّان الشّجاع السلطنة البهيّه حسنعلى ميرزاى قاجار داور دوران ملكزاده حسن تا با دم خسرونژاد مستحقّ تاج شاهى تا بجسم وارث ملك كيان تا كيقباد ادام اللّه تعالى ايّام اقباله و دولته و رفعته الى يوم القيمة كه خورشيد رافتش بر مشارق و مغارب عالم درخشان و سايه هماى همتش بر جنوب و شمال آفاق و انفس تابان و كوس شجاعتش را در كنكره قصر سعادت در شش جهة و هفت اقليم نواخته و آوازه مواهبت و صيت معدلتش را در اطراف ربع مسكون انداختهاند و جناب سلطنت تابش با شواغل جهاندارى و داعى كامكارى پيوسته اوقات شريف بتربيت اهل فضل و مؤنت ارباب عقل و تمهيد قواعد و؟؟؟ قوانين سيّد المرسلين مصروف كردانيده اين بنده شرمنده نيز دست در؟؟؟ فتراك سعادت زده اين رساله را كه رجل الجراد من النمل الضعيف برداشته روانه در بار معدلت مدار اشرف والا شده تا بنظر كيميا اثر حضرت سلطنت پناه كه صرّاف بازار دانش و نفاد ارباب بينش مشرف كشته بشرف قبول مقبول كردد معمول از كمال عاطفت آنكه هركاه بازيافتكان حضور سعادت دستور و خوردهبينان در بار فيض كنجور بر سهو و نسيان و خلل ان مطلع شوند؟؟؟ بكزلك عفو محو و بقلم مرحمت مزيّن فرمايند و باللّه تعالى التّوفيق
الصّداع الحار السّاذج
علامت ان با تقدّم اسباب يا وجود الباب مسخّنه كرم بودن جلد سر و معتدل بودن بول و براز و خشكى آب دهن و خفّت سر؟؟؟ ريش منحزين و آواز كوش و عطش و تغير حواس و افكار فاسده و تسكين باشياء مبرده علاج هر بامداد تقريبا بقدر بيست و پنج درم آب غوره يا كمتر يا بيشتر بقدر مزاج و بنيه و سن و شدّت و ضعف مرض با چاشنى قليل بنوشد و غذاء ظهر نان و پنير يا كلابى يا انارين و امثال ذالك و شبها آش غوره و بايد كه سركه را مكرّر استشمام كند و با كلاب بر سر طلا نمايد و هرگاه چنانچه آب غوره يافت نشود آب ليمو يا زرشك يا انار بخورند و هركاه فى الجمله امتلائى هم باشد كه علامت عدم اشتها و شغل و امتلاء و نفخ در معده و امعاء باشد يا آمدن رطوبت از دهن صبح شيره تخم كشنيز خاكشير دو مثقال ترنجبين پنج م بنوشد و سه آب از تاجريزى نمك خاكشير اكليل الملك مكد دو مثقال كز انكبين شكر سرخ هريك ده مثقال اماله كنند يا آنكه شبها طرف صبح غبا چهار م ل تقريبا هليله سياه را خورد نموده به آب كرم و نبات بخورند و روزها كه هليله خوردهاند صبح آب غوره نبايد خورد غذاى ظهر نخود آب و باقى روزها و شبها بطريق مسطوره بعضى در آب غوره چاشنى دارد و م ل كشنيز شيره كشيده و بعضى بعلاوه دو م ل كشنيز يك م ل تخم خرفه نيز در ان شيره كشيدهاند علىاىحال قاعده كلّى در معالجه اين مرض تعديل در هوا و سكون در مساكن بارده رطبه مثل قرص طباشير و ماء الشّعير و كاهو و امثال ذالك
الصداع البارد الساذج
علامت ان يا تقدّم اسباب مبرده است يا وجود اسباب مبرده از قبيل خوردن اشياء بارد يا مكث نمودن در مكانهاى بارده و بياض لون و مثقل و بلادت حواس و ميل وجع بعقب سر و استلذاذ و تسكين بهوا و اشياء حاره و سرد بودن جلد سر علاج هر بامداد چائى خطائى با نبات بنوشد يا قهوه دارچينى يا آب نبات و خاكشير از اين مقوله بخورند يا آنكه در هر بامداد چهل م ل مغير بنوشند و كل اروانه جوشانيده بخورد؟؟؟ و غبا بحمّام روند و زنجبيل با كلاب طلا نمايند و از اشياهاى حار از قيل كل ياس و ميخك و زعفران بنوشند و تنطيل به آب بابونه و اكليل الملك و مرزنجوش و پودنه نمايند و تدهين بعطريّات حارّه نمايند و تقليل در غذاء كنند و ظهرها نان و پنير كزنكبين با نان شربت قند يا مرباى بالنگ و يخدربهشت و امثال ذالك بخورند و شبها نخود آب ادويّهدار يا طعام ادويّهدار بخورند و هركاه امتلائى نباشد غبا سه آب از تا جزيرى اكليل الملك و خاكشير و كاوزبان نمك طعام مكد دو م ل شكر سرخ كزنكبين هريك ده م ل با آب پاچه اماله كنند و ظهرهاى اماله غذا نخود آب و ايّام ديگر بطريق مسطوره است و جالينوس ذكر نموده كه هر الم و مرضى كه ساذج بوده باشد اعم از آنكه حار يا بارد باشد كفايت مىكند در معالجه او اندك تبديلى مثلا در صداع بارد و ساذج تدهينى بروغن سداب و مرزنجوش در اكثر كافى خواهد بود
الصّداع الدّموى
علامت ان حمرت در وجه و عين و انتفاخ در صورت و ضربان در شرائين و حالت ما بين يوم و يقضه و عظم نبض و سخن قاروره و اقتضاى سن و فصل و بلد و حرارت ملمس و و شقل و تمدد و خشونة در حلق علاج هر بامداد ده عدد عنّاب با تخم كشنيز و تخم كاهو و تخم خشخاش خاكشير مكد م ل و شيرخشت با ترنجبين يا آنكه طرف صبح اطريفل كشنيزى چهار م ل به آب كرم بخورند و هر سه روز يكدفعه بعوض او چهار م ل هليله سياه را خورد نموده بلع نمايند و بعد از صرف هليله اوّل از دست راست رك قيفال كشوده چهل پنجاه م ل بيشتر يا كمتر بقدر سن و مزاج خون كم كنند و بعد از صرف هليله دويم نيز از دست چپ بهمين منوال فصد كنند و اكر رفع مرض نشد بود از هليله سيّم حجامت كنند و بايد كه صندل سرخ به آب كشنيز يا آب خيار يا آب كاهو بر سر طلا نمايند و اسپرزه با شير دختر زوجه بر سر بيندازد و لعاب اسپرزه با شير دختر بكوش و دماغ بچكانند و اكر مقتضيات تنقيه مقتضى باشد تنقيه كامل كنند بدستورى كه در صداع صفراوى ذكر مىشود و در بين تنقيه در ايّام منضج بقدر حاجت خون كم كنند و غذا در ايّام منضج يا اطريفل نخود آب در اوايل مرض اولى و بعد از ان آب انارين كلابى مغز خيار نارنكى كاهو و در ايّام مسهل و رزمارى؟؟؟
هليله نخودآب و شبها آش غوره و ليمو يا آش كدو و اسفناج و ترچلو و امثال ذالك
الصّداع الصّفراوى
علامت ان صفرت وجه و عين و شدّت و حرارت و خشكى مؤخّر دماغ و خشكى و تلخى دهن و بيخوابى و سرعت نبض و صفاى قاروره است و چون اشياء بارده استعمال نمايند تسكين نمايند علاج هر بامداد تخم خرفه تخم كشنيز هريك م ل در يك پياله آب غوره شيره كشيده بنوشند يا آنكه صبحها چهار م ل هليله سياه بلع نمايند يا آنكه مطبوخ هليله بخورند و هركاه شروط متيقه عشره محقّق باشد تنقيه كامل كند باين نوع كه در يوم اوّل از تاجريزى بنفشه و نيلوفر خارخسك كاوزبان استخدّوس ريشه خطمى هريك دو م ل عناب سهپستان هريك ده عدد و تخم كشنيز تخم كاهو تخم خرفه تخم خيار هريك يك م ل ترنجبين پنج م ل بنوشد و در يوم دويّم منضج خفيفى از تاجريزى بنفشه نيلوفر تخم كشنيز هريك دو م ل ترنجبين پنج م ل بنوشد و از عقب پنج دفعه حقنه ليّنه نمايند از تاجريزى خبازى كل بنفشه نيلوفر كل خطمى كل سرخ كاوزبان ريشه كاسنى اكليل الملك مكد دو م ل عناب سهپستان هريك ده دانه آب چقندر بيست م ل بزرگ سفيد پنج م ل كافشه جو مقشر شكر سرخ كزنكبين مكد ده م ل مغز فلوس دوازده م ل پوست هليله زرد سه م ل ريوند نيم ل ترنجبين پنج م ل روغن بادام سه م ل و بهمين ظابطه يك روز منضج خورند و يك روز اماله كنند اكر تب نباشد و الّا مراعات ايّام بحرا ان را نموده در روز بحران استفراغ كلّى نبايد كرد و اكر حاجت فتد بعد آنكه چهار پنج يوم اماله شده باشد بعوض روزهاى اماله مسهل مشروب ميل كنند و ايضا اكر مقتضيات مقتضى باشد در ايّام منضج بقدر حاجت از رك قيفال خون كم كنند و طلا و ضماد بنوع دمويست
هنوز بررسیای ثبت نشده است.