کتاب معجزات امام مهدی علیه السلام
[real3dflipbook id=’101′]
کتاب معجزات امام مهدى علیه السلام ترجمه« معاجز الامام المهدى( عج)» اثر سيد هاشم بحرانى است كه مربوط به بخش معجزات امام دوازدهم از كتاب« مدينه المعاجز للائمه الاثنى عشر و دلائل الحجج على البشر» بوده و توسط ابوذر ياسرى در سال 1427 ق به فارسى برگردان شده است. در آن كتاب، علامه بحرانى معجزات امام عصر( عج) را از هنگام ولادت تا دوران غيبت كبرى گردآورده است.
ساختار کتاب معجزات امام مهدی علیه السلام
کتاب معجزات امام مهدى علیه السلام با دو مقدمه از مترجم و مؤلف در بيان چند نكته پيرامون ترجمه و تعريف مختصرى از زندگانى امام زمان( عج) آغاز شده
و مطالب، بدون فصل بندى و به صورت موردى، به بيان معجزات امام زمان( عج)، از هنگام تولد تا آغاز غيبت كبرى پرداخته است.
موضوعهاى كلى اين معجزات؛ عبارتند از:
نشانه هاى امامت صاحب الامر( قبل و بعد از ولادت)،
آثار ولايت تكوينى امام،
نتايج رعايت نگردن حق آن حضرت و معجزات نواب خاص امام( عج) به واسطه آن حضرت نظير: علم غيب، دعاى مستجاب و…
محتوا کتاب معجزات امام مهدی علیه السلام
از جمله معجزات ذكر شده، مى توان به موارد زير اشاره كرد:در روايتى كه نويسنده از حكيمه خاتون بيان مىكند، چنين آمده است :
كه ايشان براى تطهير حضرت مهدى( عج) هنگام تولد، نزد ايشان رفته ولى ايشان را نظيف و پاكيزه يافته و سپس آن حضرت را نزد امام عسكرى( ع) مى برند. امام( ع) صورت و دستان آن نوزاد را بوسيده، زبان مبارك خويش را در دهان او قرار داده و فرمودند:
بخوان و طفل، آغاز به تلاوت قرآن نمود، از بسم الله تا پايان آن. نويسنده به نقل از احمد ابن اسحاق چنين مى نويسد كه وى، بر امام عسكرى وارد شده و هنگامه كه مىخواهد از جانشين بعد از ايشان بپرسد، آن حضرت آغاز سخن نموده و مىفرمايند:
خداوند هيچگاه زمين را از حجت خالى نگذاشته و كودكى سه ساله را به او نشان داده و مىفرمايند: او صاحب شماست.
وى می پرسد:
آيا نشانه اى هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟ آن كودك به زبان عربى فصيح، به سخن آمده
و می فرمايد: من بقيه الله در زمين و انتقام جوينده از دشمنانش هستم.
در بيان معجزه اى ديگر به نقل از شخصى از مدائن چنين آمده كه وى مى گويد:
هنگامى كه به عرفات رسيدم، فرد جوانى را ديدم كه نشسته اند. سائلى نزد ما آمد كه او را رد كرديم،
سپس نزد آن جوان رفت و درخواست كمك كرد. فرد جوان چيزى از زمين برداشته و به او دادند و سائل دعا كرد، سپس جوان برخاسته و از نظر ما پنهان شدند.
نزد آن سائل رفته و به او گفتيم: به تو چه عطا كرد؟
او به ما ريگ طلاى دندانه دارى نشان داد كه قريب بيست مثقال بود. من به رفيقم گفتم:
ايشان مولاى ما صاحب الزمان بودند و ما ندانستيم.
از جمعيتى كه در آن اطراف بودند راجع به آن ايشان پرسيديم، گفتند: جوانى علوى است كه هر سال پياده به حج مىآيند.
.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.