ترجمه کتاب طبقات الاطبا و الحكما
طبقات الاطباء و الحكماء تاليف سليمان بن حسّان اندلسى مشهور به ابن جلجل، از جمله كارهاى گرانمايه فرهنگى است كه نويسنده در دربار اموى در شهر قرطبه به انجام رسانده است.
اين كتاب را چنان كه خود ابن جلجل در مقدمه مىگويد به خواهش يكى از اميرزادگان اموى نوشته و در آغاز سال 377 ق از نگارش آن فراغت يافته است.
مورخان و نويسندگانى كه از اين كتاب مطالبى نقل كرده اند، درباره نام اين كتاب اختلاف كرده و آن را به نامهاى گوناگون خوانده و نوشته اند.
در نسخه اى كه مورد استناد اين چاپ مى باشد نام كتاب بالصراحه نوشته نشده،
زيرا صفحه اول- كه معمولاً نام كتاب در آن نوشته مىشود- را ندارد، و بلافاصله متن كتاب شروع مىشود.
ابن ابى اصيبعه آن را:« كتاب يتضمن ذكر شىء من اخبار الاطباء و الفلاسفه» ناميده است.
را نیز در این موضوع مطالعه نمائید
و قفطى درباره آن مى گويد:
« كتاب كوچكى است در تاريخ حكما.» صاعد اندلسى نيز عباراتى عيناً از آن نقل كرده، اما آنها را نه به آن كتاب نسبت داده و نه نام كتاب را گفته است.
ساختار این کتاب در تاریخ طب:
ابن جلجل اين اثر را در هفت بخش به نگارش در آورده و در هر بخش زندگى دسته اى از حكماء و اطباء را نقل كرده كه به ترتيب عبارتند از:
1- سرآمدان و پيشروان حكمت پزشكى و فلسفه عاليه.
2- استادان روم و يونان كه در دانش پزشكى و فلسفه سرآمد روزگار بوده اند.
3- پزشكان و فلاسفه نامدار يونانى كه در روزگار فرمانروائى يونانيان پس از دوره تسلط پارس مىزيسته اند.
4- ناموران يونانى كه در دولت امپراطورى روم پس از بنياد شهر رومه- رم- در آسمان حكمت و فلسفه درخشيده اند.
5- فلاسفه و پزشكان حوزه علمى اسكندريه.
6- حكما و فلاسفه اى كه از نژاد روم، سريان و پارس نبوده اند.
7- حكماى عصر تمدن اسلامى از مسلمانان و مسيحيان كه در علوم طب و فلسفه سرآمد روزگار خود بوده اند.
محتوا:
در كتاب به زندگى علمى پنجاه و هفت پزشك و حكيم دوران كهن اشاره مىشود.
گاه بعضى از زندگىنامه ها افزون از چند سطر نيست-
همانند زندگىنامه ابوموسى هارون اشونى( ص 203) و يا ابو بكر احمد بن جابر( ص 201)
و در مقابل زندگى بعضى از پزشكان چندين صفحه است همانند حنين بن اسحاق( ص 142- 144).
اين كتاب يكى از آثار اواسط سده چهارم است كه در اندلس نگاشته شده و از اين عصر كمتر اثرى اسلامى بر جاى مانده است.
در اين كتاب در تراجم فلاسفه و حكما و پزشكان قديم مطالبى از منابع يونانى و لاتين ياد شده كه امروزه اصول آنها از ميان رفته است.
ابن جلجل تراجم احوال و آثار گروهى از فضلا و پزشكان مغرب زمين و اندلس را ياد كرده است كه در هيچ يك از منابع ديگر يا اصلاً ذكر نشده و يا عيناً از اين كتاب گرفته اند.
اما قطع نظر از اين جهات چون اين كتاب يك معجم تراجم رجال است مىبايستى جامع باشد، و از اين حيث نقص مهمى در بردارد
بدين معنى كه ابن جلجل از ذكر ترجمه احوال و آثار گروهى از اعلام پزشكان و حكيمان نامور كه در خاور زمين تا زمان مؤلف، طلوع و افول كرده و از نژاد ايرانى بوده اند خوددارى و يا غفلت كرده است.
ابن جلجل از تاريخ زندگانى آن گروه و از آثار و نام و نشانشان يا هيچ آگاهى نداشته و سخنى به ميان نياورده است
و يا مانند محمد بن زكرياى رازى ترجمه مختصر همراه با داستانى افسانه مانند آورده است.
شايد اين كار يعنى خوددارى از آوردن تراجم احوال دانشمندان پارس نيز يكى از جلوه هاى سياسيت نژادپرستى امويان در مغرب زمين بوده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.