کتاب يكصدوپنجاه درس زندگى
اثر آيت الله مكارم شيرازى، متن، ترجمه و شرح يكصدوپنجاه روايت از معصومين( ع) می باشد كه به زبان فارسى نوشته شده است.
ساختار
روش كار نويسنده بدينصورت است كه ابتدا عنوانى براى هر روايت ذكر كرده و سپس ضمن اشاره به نص و ترجمه آن روايت، به شرحى كوتاه پيرامون هريك، پرداخته است.
اثر حاضر، در واقع گلچينى از احاديث، با ترجمه روان و شرح كوتاه است كه می تواند نمونه اى باشد از تعليمات اسلام براى همه آنها كه می خواهند اين دين الهى را با يك مطالعه كوتاه، بهتر بشناسند.
محتوا
به منظور آشنايى با محتواى مطالب، به برخى روايات و شرح آنها، به صورت مختصر، اشاره می گردد:
اولين روايت
از حضرت على( ع) است كه فرموده اند:
« آگاه باشيد دانشى كه در آن انديشه نيست، سودى ندارد و تلاوت قرآن كه در آن تدبر نباشد، نفعى نداشته و عبادتى كه در آن تفكر نيست، بی اثر است».
نويسنده در تشريح اين روايت، به اين نكته اشاره دارد كه انباشتن مغز از فرمولهاى علمى، قوانين منطقى، اصول فلسفى و هرگونه دانشى، مادام كه با انديشه صحيح و جهانبينى روشن و آشنايى با اصول زندگى انسانى هماهنگ نباشد، بسيار كم اثر است؛
همانطور كه خواندن آيات قرآن اگر با تدبر و دقت در عمق معانى آن همراه نباشد، تأثير آن ناچيز است و عبادتى كه نور تفكر و عقل بر آن نتابد، جسمى است بی روح و فاقد آثار عالى تربيتى.
روايت پنجم
امام صادق( ع) از نگرانى مؤمن از گناهان گذشته و همچنين از باقىمانده عمر خود، سخن به ميان آورده است.
نويسنده معتقد است بارزترين نشانه ايمان، احساس مسئوليت انسان در برابر اعمالى است كه انجام داده و احساس مسئوليت در برابر وظايف و تكاليفى كه در پيش دارد.
هفتمين روايت
اميرمؤمنان( ع) تنبلى و ناتوانى را به هم آميخته دانسته كه فرزندى به نام« فقر و تنگدستى» از آن دو متولد خواهد شد.
نويسنده نيز به اين نكته اشاره نموده است كه همه چيز در پرتو سعى و كوشش به دست آمده و تنبلى، سستى، ناتوانى و فرار از برابر حوادث سخت و مشكلات، چيزى است كه با روح ايمان، هرگز سازگار نيست
و اينها، مولودى جر فقر در همه جهات- اقتصادى، اخلاقى و معنوى- نخواهد داشت، در حالىكه مردم با ايمان، بايد در تمام جهات، متكى به خود و بی نياز باشند.
روايت نهم
امام صادق( ع) فرموده است:
هيچ كس بر ديگران برترىجويى نمی كند و بزرگى نمی فروشد، مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس می كند.
نويسنده در شرح اين روايت، معتقد است كه امروزه در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلم شده است سرچشمه تكبر و بزرگى فروختن بر ديگران، چيزى جز عقده حقارت نيست
و آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مىبرند، براى جبران كمبودهاى خود، متوسل به اين وسيله غلط- يعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن- میشوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود می افزايند و بيش از پيش خود را منفور می سازند(
روايت دوازدهم
پيامبر( ص) راستگويى و امانت را دو نشانه انسان واقعى معرفى كرده اند
نويسنده، به اين نكته اشاره نموده است :
كه با مطالعه مدارك اسلامى، اين حقيقت روشن می شود كه دو نشانه قطعى مسلمان واقعى اين است كه راستگو و امين باشد
و با اينكه عبادات اسلامى برنامه هاى عالى تربيتى هستند، ولى تنها اينها نشانه اسلام نيست، بلكه بايد با راستگويى و امانت، تكميل گردد
روايت چهل وسوم
اميرمؤمنان( ع) فرموده اند:
« حقيقت توحيد پروردگار اين است كه ذات او را به وهم و تصور خود، محدود نسازى و ايمان و عدالت او در اين است كه هيچ كار او را متهم نكنى».
نويسنده در توضيح و شرح اين روايت، اين نكته را خاطرنشان نموده است:
كه به همان اندازه كه اصل وجود خداوند براى ما روشن و آشكار است و هر ذره اى از ذرات اين جهان، دليل عظمت، قدرت، علم و توانايى اوست، به همان مقدار، حقيقت ذات او بر ما پوشيده است؛
زيرا او وجودى است نامحدود و چنان وجودى، بالاتر از درك محدود ماست، بنابراين بايد ذات او را از هر چيز تصور می كنيم، بالاتر بدانيم و اين حقيقت توحيد است.
روايت هشتادم
امام جواد( ع) سفارش كرده است انسان پاى هر سخنى منشيند
و نويسنده نيز بر اين عقيده است كه سخن هرچه باشد و از هر كس باشد، اثر دارد و گوش فرا دادن به سخنان اين و آن، معمولاً با تأثير آن در دل آدمى همراه است
و از آنجا كه هدف سخنگويان مختلف است، جمعى سخنگوى حقند و جمعى سخنگوى باطل؛ خضوع در برابر هر يك از اين دو گروه، يك نوع پرستش است؛
زيرا روح پرستش همان تسليم است، بنابراين آنها كه به سخنان حق گوش مىدهند، پرستندگان حقند و آنها كه به سخنگويان باطل گوش فرا مىدهند، پرستندگان باطلند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.